جامعه / شناسه خبر: 149304 / تاریخ انتشار : 1402/3/2 12:11
|
بابک شاگر | یادداشتی برای سلامت روانی جامعه

حلالم کنید ...

معمولا صبح را با یک موسیقی درون خودرو و لبخندی بر لب آغاز می کنی و به راه محل کار خود می روی ... هوا روشن شده و خورشید در بهترین حالت از صبح تو را می نوازد . در خیابان

بوشهری ها / بابک شاکر - صبح که از خواب بر می خیزی ، شروع روز تازه ، نوید بخش امیدی تازه به زندگی است .

انگار دمی تازه یافته ای و زندگی برای تو به روز تازه ای رسیده است . معمولا صبح را با یک موسی...قی درون خودرو و لبخندی بر لب آغاز می کنی و به راه محل کار خود می روی ... هوا روشن شده و خورشید در بهترین حالت از صبح تو را می نوازد . در خیابان که می روی هنوز همان لبخند را بر چهره داری و از صبح لذت می بری که یکباره در مقابل دیدگانت :«کل نفس ذائقة الموت » ، تصویر عزیزی فرونشسته بر یک بنر بزرگ ، کنار خیابان اصلی به چشمانت می خورد ، بنر را رنگ سیاه و یک غروب غمگین تزیین کرده و زیر نام آن عزیز نوشته اند :« دوستان حلالم کنید .» اینجاست که تمام غمهای عالم به سراغت می آید ، لبخند رضایت از صبح بر لبانت می خشکد ، آهی از درون دل بلند می کنی و به راه ادامه می دهی ...

ناخودآگاه موسیقی را هم کم می کنی ... هنوز ادامه می دهی به راه دوباره سعی می کنی بر خود مسلط شوی ، موسیقی را کمی بلندتر می کنی و می گویی :« مرگ حق است ، خدا رحمتش کند» کمی بعد دوباره به امروز فکر می کنی . با نوای موسیقی و زیبایی هوا دوباره انرژی خود را به دست می آوری تا اولین فرعی سمت چپ ، خیابان دوم ، دارم به زیبایی درختان وسط بلوار نگاه می کنم که ناگاه بنر دیگری ، «جوان ناکام ...دوستان خداحافظ !! ... » موسیقی را قطع می کنم ،

دیگر دوست ندارم بخندم ، یاد آن بیت شاهنامه می افتم :ستمکاره خوانیمش ار دادگر /هنرمندخوانیمش ار بی هنر/اگر مرگ داد است بیداد چیست؟ /زداد این همه بانگ و فریاد چیست؟... تمام حس و حال بالا یک واقعیت جدی در این روزهاست ، روزهایی که مشکلات معیشتی ، تورم افسار گسیخته و سردی ایام بر روح و روان هر شهروندی در هر سنی تاثیری گذاشته است . دیگر چشمان ما از دیدن ناملایمات و ناکامی ها بستوه آمده و آنچه دیدنی است تنها خواب شبانه است اگر کابوسی آن را بهم نریزد . در چنین شرایطی ، مدیریت فرهنگی شهری ، چه سازمان فرهنگی و هنری شهرداری و چه اداره کل فرهنگ و ارشاد هیچ نظارتی بر فضای زیبایی شهری ندارند ، بوشهر وسعتی ندارد که در هر خیابانش حجله و بنری برای درگذشته ای نصب کنند که شهر را تبدیل به یک آرامستان دیداری کرده است .

 از دست دادن عزیزان سخت است اما تسری غم و تشویش روحیه مردم کار پسندیده ای نیست . در عجبم که مدیریت فرهنگی شهر به وظایف ذاتی خود عمل نمی کنند و شهر در یک رها شدگی فرهنگی بسر می برد . شهرداری تمام توان و نیروهای خود را صرف تخریب تفرجگاه مردم در جوار ساحل می کند اما نیرویی برای نظارت بر تبلیغات شهری ندارد !

جا دارد همه دستگاه های فرهنگی شهر بوشهر به حرکت در آیند تا بر فضای یأس و غم چیره شوند.

و اما بعد : دیگر انرژی برای من نمانده است، با اخم و کسالت از خودرو پیاده می شوم ، به همکارم سلامی سرد می کنم و به دفتر کار می روم ، اندوهی سخت تمام روح مرا گرفته است ، عکس خویش را درون یک بنری می بینم ، پیام سردی برای همسرم می فرستم که خانم اگر من مردم بنری بر سطح شهر نزنید ، بگذاریدزندگی جریان رایج خود را داشته باشد ، مرگ برای همه اتفاق می افتد مهم زندگی ست که در آن با مکارم و فضائل اخلاقی برای خویش و دیگران به زیبایی زیست تبدیلش کنی و الا بعداز درگذشتت چاره ای جز مشیت نداری ،به قول بیهقی :« جهان خوردم و کارها راندم و عاقبت کار آدمی مرگ است. اگر امروز اجل رسیده است باز نتواند داشت...» تا عاقبت کار ... نه به عقوبت کار...

کلیدواژه

حلالم کنید

بابک شاکر

شهرداری بوشهر

ارسال نظرات

captcha
کلینک زیبایی
نمایشگاه  پتروشیمی