فرهنگ / شناسه خبر: 20621 / تاریخ انتشار : 1396/12/4 18:56
|

عاشقانه‌ای زیر خاکسترهای «بعدازظهر آخر پاییز»

داستان نوشتن این نمایش از یکی از شعرهایم شروع شد: «بخند! گاهی می شود میان اتاق بازجویی هم رقصید» این نمایشِ قصۀ دو عاشقانه است که در فضایی سرد و غیرعاشقانه شکل می گیرد.

بوشهری ها /

 
سودابه زیارتی: فروش یک شب از نمایش «بعدازظهر آخر پاییز» قرار است صرف حمایت از کودکان سرطانی شود. این خبری بود که توسط مجری جشن «لبخند» اعلام شد؛ جشنی که در حمایت از کودکان سرطانی و با هدف ترغیب خیّرین هفته گذشته برگزار شد. کارگردان این نمایش احسان احمدزاده، شاعر جوان هم استانی است. او چند سالیست با ورود به حوزه تئاتر دستی به میانۀ این هنر فاخر آورد. خودش می گوید با نمایش ارتباط بیشتر و بهتری با مخاطبانش برقرار می کند. می گوید تئاتر حال جامعه را خوب می کند. احسان احمدزاده معتقد است که نباید مخاطب را درگیر سوالات بی پاسخ کرد و او باید قصه نمایش را لمس کند: «من همان زمانی هم که به طور جدی شعر می گفتم، شعر «گفتار» را دنبال می‌کردم. شعری که بسیار عامیانه است و هیچ پیچش و دعوایی با کلمات نداریم و گره ای در آن وجود ندارد. در تئاتر هم همین روش را دنبال کردم. بدین معنا که سعی می کنم متن های نمایش هایم قصه و سیر روایی داشته باشد. شروع، میانه و پایان داشته باشد و دوست دارم که مخاطبم وقتی به سالن می آید، قصه را لمس کند. مخاطب را درگیر سوالات بی جواب نمی کنم که دست آخر هم بگویم اگر مخاطب متوجه نشده، دانش و درک نمایش من را نداشته است. مخاطبان من مردم عام هستند که بیایند و از دیدن نمایش لذت ببرند.»

اجرای نمایش جدید او که از امشب در پلاتو استاد صغیری مجموعه تئاتر شهر بوشهر به روی صحنه می رود و البته اقدام او در اختصاص فروش یک شبِ نمایشش به کودکان سرطانی بهانه‌ای شد تا با او به گفتگو بنشینیم:
 
مردم احسان احمدزاده را اغلب شاعری جوان و خوش قریحه می دانند. چطور شد که از شعر به تئاتر پناه آوردید؟
 شعر نسبت به هنرهای دیگر دنیای متفاوتی دارد. به باور من هنر، هم استعداد می خواهد و هم یادگیری و ممارست. اما در مورد شعر آنچه اهمیتی ویژه دارد، استعداد است. بدین معنا که استعداد در شعر حرف اول را می زند. شعر را مثل بازیگری، نقاشی و... نمی توان به کسی یاد داد چون یک هنر ذاتی است.
فعالیت های من در حوزه شعر در گذشته زیاد بود و به طور جدی بر این حوزه متمرکز بودم اما در یک مقطعی به بن بست خوردم. بن بستی که باعث شد احساس کنم شعر دیگر نمی تواند آن چیزی را که به دنبالش بودم به من بدهد. مثلا شما حاصل چندین سال تراوشات ذهنی خود را در یک کتاب شعر، منتشر می کنید اما کتاب توقیف می شود بدون این که دلایل توقیف آن را به شما بگویند و کتاب شعر شما از بازار جمع می شود. آثار زیادی را برای ارائه به مخاطبانت داری اما امکان چاپ وجود ندارد و در خانه خاک می خورد. من در سال 92 یک مجموعه کاملا عاشقانه داشتم به نام «این زمستان باید شبیه تو باشد»که خط قرمزهایی که برای انتشار وجود دارد نیز در آن رعایت شده بود. همان زمان مجموعه های عاشقانه زیادی در بازار کتاب وجود داشت. یک بار گفتند که تخلف ناشر بوده است و به مدت سه روز هم در در غرفه فروش رفت اما بدون هیچ توضیحی جمع آوری شد و هیچ ارگانی هم مسئولیت آن را به عهده نگرفت و من هنوز هم نمی دانم دلیل آن چه بود.
 
آیا در تئاتر این مساله وجود ندارد؟
ببینید! شما تئاتری را ماه ها کار و با گروه تمرین می کنید و چند شب اجرا می شود و مخاطبان کار شما را می بیند و فکر می کنم که در تئاتر بهتر می توان به هدفی که مد نظرم است برسم.
 
با استناد به همان توضیح خودتان در مورد داشتن استعداد ذاتی شعر و این که یک شاعر نمی تواند جلوی شعر گفتن خودش را بگیرد، شاعر نمی تواند شعر را بوسیده و کنار بگذارد...
بله! نمی توان این کار را کرد. اواخر سال 95 بود که همان ناشر قبلی از من خواست که مجموعه شعر دیگری را برای چاپ آماده کنم که این مجموعه اردیبهشت 96 در نمایشگاه عرضه شد و الان هم در بازار موجود است. اتفاقا بخشی از اشعار مجموعه قبلی هم در کتاب جدید وجود دارد. بنابراین کاملا موافقم که نمی توان از شعر فاصله گرفت. همین الان هم بعضی نمایشنامه هایی که می نویسم حالت شعرگونه دارد و این ایرادی است که بچه های تئاتر به نمایشنامه های من وارد می کنند.
 
 شعرگونه بودن نمایشنامه چه ایرادی دارد وقتی ما نمایشنامه های زیادی را داریم که اتفاقا اقبال بسیار خوبی هم در بین اهالی تئاتر دارند. نمایشنامه های شکسپیر و...
به هر حال این ایراد گرفته می شود. اتفاقا از جمله ضعف های همین نمایش جدید من؛ «بعدازظهر آخر پاییز» نیز به گفته برخی از دوستان همین شعرگونه بودن و پر تصویر بودن آن است. البته یکی از متن هایی است که به آن تعصب دارم و فکر می کنم زیبایی آن، اینست که به همین صورت رمانتیک هم نیز به روی صحنه برود. به هر حال به خاطر تعلق خاطری که زمان نوشتن این متن داشتم، تمایلی به تغییر آن ندارم.
 
از چه سالی به تئاتر علاقمند شدید؟
از سال 90 به صورت جدی تئاتر را با بازیگری شروع کردم و البته پیش از آن هم فعالیت تئاتری داشتم اما آنقدرها جدی نبود. سال 90 به عنوان بازیگر در نمایش «وقتی دریا شروه می خواند» رضا خضری تئاتر را شروع کردم. از آنجایی که توانایی نوشتن هم داشتم، در کنار بازیگری تئاتر، نوشتن نمایشنامه را هم شروع کردم.
 
از «بعدازظهر آخر پاییز» بگویید...
داستان نوشتن این نمایش از یکی از شعرهایم شروع شد: «بخند! گاهی می شود میان اتاق بازجویی هم رقصید» این نمایشِ قصۀ دو عاشقانه است که در فضایی سرد و غیرعاشقانه شکل می گیرد. فضای نمایش بیشتر تصویری و رویاپردازانه است. ما سعی کردیم در طراحی تصویر تفاوتی ایجاد کنیم. «بعدازظهر آخر پاییز» روایت عاشقانه ای است که در دهه 50 اتفاق می‌افتد. این نمایش در جشنواره اخیر تئاتر معلولین استان بوشهر هم جوایزی را کسب کرد اما به نظر خودمان باید برای بهتر شدن، تغییراتی انجام می شد. بنابراین با تغییراتی که در برخی بخش های نمایش اعمال کردیم، فکر می کنم در این چند شب، تماشاگران نمایش نسبتا خوبی را ببینند و لذت ببرند.
 
بلیط فروشی نمایش تا الان چطور بوده؟
تا الان استقبال نسبتا خوب بوده و بلیط های چهار روز اول اجرا هم تقریبا خوب فروش رفته و امیدواریم که در ادامه نیز این روند ادامه داشته باشد. البته سعی کردیم از برخی بزرگان و مفاخر هم برای تماشای این نمایش دعوت گرفتیم.
 
به تئاتر برای مردم باور دارید یا فکر می کنید تئاتر  باید مخاطبان خاصی باید داشته باشد؟
من همان زمانی هم که به طور جدی شعر می گفتم، شعر «گفتار» را دنبال می‌کردم. شعری که بسیار عامیانه است و هیچ پیچش و دعوایی با کلمات نداریم و گره ای در آن وجود ندارد. در تئاتر هم همین روش را دنبال کردم. بدین معنا که سعی می کنم متن های نمایش هایم، قصه و سیر روایی داشته باشد. شروع، میانه و پایان داشته باشد و دوست دارم که مخاطبم وقتی به سالن می آید، قصه را لمس کند. مخاطب را درگیر سوالات بی جواب نمی کنم که دست آخر هم بگویم اگر مخاطب متوجه نشده، دانش و درک نمایش من را نداشته است. مخاطبان من مردم عام هستند که بیایند و از دیدن نمایش لذت ببرند.
 
به تئاتردرمانی باور دارید؟
 بله و خودم هم تئاتر درمانی انجام می دهم. یکی از دلایل دیگری که از شعر کمی فاصله گرفتم این بود که شعر مرا منزوی و آشفته کرده بود؛ آن هم در مقطعی که دچار بحران روحی بودم. چون شاعر طنز و یا جشنواره ای و اهل شعر سفارشی نبودم.
تئاتر به من آرامش می دهد و حالم را خوب می کند و فکر می کنم هر کسی که به نوعی درگیر تئاتر است، از نویسنده، بازیگر، کارگردان و عوامل اجرایی گرفته تا تماشاگرانی که برای دیدن تئاتر می آیند، همین حس آرامش و شادبودن را لمس می کند. وقتی عوامل اجرایی تئاتر چندین ماه در ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند، کار می کنند و علایق و اهداف مشترک دارند درواقع به هم کمک می کنند که درست فکر و زندگی کنند. به طور کلی فعالیت های گروهی این خاصیت را دارند. از طرفی وقتی مخاطب هم نتیجه کار را در قالب یک نمایش خوب می بیند همین حس به او منتقل می شود و انرژی خوبِ گروه را می گیرد.
 
اگر کاستی های سخت افزاری را در نظر نگیریم، به نظر شما مهمترین چالش تئاتر ما در بوشهر چیست؟
به اعتقاد من یکی از مهمترین مشکلات ما آموزش است که شامل نویسندگی نمایش، کارگردانی و بازیگر و... می شود. اما با این حال تعدد اجراهای عموم در تئاتر بوشهر که در این یکی دوسال اخیر شاهد آن هستیم، اتفاق میمون و فرخنده ای برای تئاتر است. این، یعنی کار فرهنگی انجام می شود. ببینید! شما اگر فرض کنید در هر گروه بیست نفر درگیر کار باشند، معنی آن اینست که بیست نفر کار فرهنگی انجام می دهند که برای جامعه ما مساله بسیار خوب است و قطعا تبعات مثبتی خواهد داشت. خب البته باید بگویم آموزش کافی وجود ندارد. علی رغم تلاش های بسیار خوب انجمن نمایش و شخص آقای یاراحمدی، اما ارشاد در این خصوص حمایت کافی نمی‌کند.
یکی دیگر از مهم ترین مشکلات ما عدم حمایت اجراهای آزاد است. می دانید که این اجراها نیازمند بودجه و هزینه‌کرد است. هنرمند برای تولید یک اثر باید دستش پر باشد تا یک اثر کیفی و قابل قبول به مخاطب خودش ارائه دهد. هنرمند تا کجا می تواند فقط با عشق کار و از جیب هزینه کند؟! بلاخره یک روزی خسته می شود و می بُرد و می دانید که هرچقدر هنرمندان از بدنه جامعه کم بشوند، جامعه بیمارتر می شود. بنابراین هنر و به ویژه تئاتر که هنری تاثیرگذار بر جامعه است، باید از طرف متولیان فرهنگ و هنر و ارگان های دیگر حمایت شود.
 
چه جور حمایتی منظور شماست؟
ببینید! ارشاد می تواند برای گروه های کمک هزینه ای را در نظر بگیرد یا با تعامل با ارگان‌های دیگر با خرید بلیط، حامی ما باشند. ما برای تبلیغات محیطی بیلبورد نداریم. چرا؟ چون هزینه بیلبورد واقعا برای ما سنگین است... . ای کاش ارشاد چند تا بیلبورد داشت که آن‌ها را در اختیار هنرمندان قرار می داد.
ما پول میلیونی نمی خواهیم اما ارشاد به عنوان مثال می تواند با سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری تعامل کند که از آن طریق ما بتوانیم تبلیغات محیطی خود را راحت تر انجام دهیم. من بارها به مراکز مختلف فرهنگی مراجعه کردم جهت حمایت از گروهم اما همیشه با در بسته مواجه شده ام .  این مساله، اصلا خوشایند نیست که یک هنرمند به ارگان های مختلف مراجعه کند و که از هنرش حمایت شود و تازه به درِ بسته هم بخورد. هرچند برخی ادارات هم در این زمینه و همین کار جدید، به ما کمک کرده اند اما به طور کلی مراجعه مستقیم هنرمند اصلا خوشایند نیست.
 
فکر می کنید چرا موسیقی و یا هنرهای دیگری مثل سینما و فیلم مشکل کمتری برای جذب مخاطب دارند؟ آیا این به ضعف خود هنرمندان برای جذب تماشاگر بازنمی گردد؟ چرا مخاطب برای برخی نمایش ها، نیازی به کشانده شدن ندارند؟ مثلا «ناشزه» کار آقای ملاح‌جوان و خانم خیّر، نمایشی بود که توانست مخاطبان خوبی را به لحاظ تعداد جذب کند...
بدون شک در این مساله، خود تئاتر و هنرمندان هم ضعف دارند اما در این میان، حمایت هایی که برخی می توانند به عنوان متولی یا سازمان ها و مراکزی که به نوعی فعالیت شان به هنر و فرهنگ برمی گردد هم قطع شده است. شما خودتان در جریان هستید که آقای ملاح‌جوان برای کار «ناشزه» حتی ماشین خودش را فروخت و قطعا هم می دانم که بازگشت مالی هم برای او نداشت. اما موافق هستم با این مساله که هنرمندان تئاتر هم باید به سمت مردم بیایند و موضوعاتی را قصه آثار خود کنند که نیاز امروز جامعه و مردم ماست و البته متولیان امر هم باید از هنرمندان حمایت کنند، فرهنگ سازی کنند تا تئاتر در سبد فرهنگی خانواده ها قرار بگیرد. هیچ هنری مثل تئاتر زنده نیست؛ تئاتر حال مخاطب را خوب می کند.
 
البته هنرمندان می توانند از رسانه های دیگری نیز برای تبلیغات خود استفاده کنند
بله درست است. اما شما نگاه کنید؛ مثلا کدامیک از نشریات و سایت های استان از هنرمندان حمایت می کنند. به جز برخی مطبوعات مثل روزنامه شما که می بینم چقدر تلاش می کنید برای معرفی نمایش ها، جشنواره های تئاتری و حتی معرفی هنرمندان جوان و... . همه رسانه‌ها که کپی شده و اصلا تولید محتوا ندارند. کدامیک به رسالت واقعی خود توجه می‌کنند. به عنوان مثال همان مورد خانواده ای که در پارک چادر زده بودند و آن حواشی اتفاق افتاد اما فقط روزنامه شما بود که آن گزارش مفصل را تهیه کرد و فضای واقعی را شفاف نشان داد.
می خواهم بگویم که این فاصله بین هنرمندان، رسانه و جامعه باعث آسیب می شود.
 
احمد زاده در پایان این گفتگو به حمایت این نمایش از کودکان سرطانی اشاره و اعلام کرد فروش یکی از شب های نمایش را به این کودکان هدیه می کنیم. او همچنین از حمایت و همراهی اعضاء گروه اجرایی هم تشکر کرده و می گوید: «از همه دوستانی که در تولید این اثر کنار من بودند و به ویژه همسرم، طیبه بهزاد تشکر می‌کنم. از پسرهایم که تا زنده هستم به‌خاطرشان نفس می کشم، تشکر می کنم که در این چند ماه کم‌دیدن‌های من را تحمل کردند و تنها بودن را تاب آوردند و از شما که هنرمندان را حمایت می کنید.»
«بعدازظهر آخر پاییز» به نویسندگی و کارگردانی احسان احمد زاده از امروز به مدت 6 روز در مجموعه تئاتر شهر بوشهر میزبان تماشاگران خواهد بود. این نمایش با نقش‌ آفرینی طیبه بهزاد، علیرضا بحرانی و محمود مهیمنی اجرا می شود. سایر عوامل اجرای نیز عبارتند از: رکسانا کازرونی(منشی صحنه)، محمد دریس‌براک(نور)، کیوان فرهی(طراح صحنه)، نیما رضایی(موسیقی)، مرجان صباغ(عکاس)، ماکان صغیری(طراح پوستر)، طیبه بهزاد(طراح لباس)، گلناز نیسنی(گریم) میعاد مهندسی(تیزر) و علیرضا معیری، امیررضا احمدزاده و پارسا سپهرآرا(دستیاران صحنه).

کلیدواژه

بعدازظهر آخر پاییز

تئاتر

بوشهر

احسان احمدزاده

ارسال نظرات

captcha
کلینک زیبایی
نمایشگاه  پتروشیمی