بوشهری ها / مریم خویینی | "نواصولگرایی چه حرف تازهای دارد؟" این سوالی است که در پایان یک گفتوگو یا بهتر است بگویم بگو مگوی درون گروهی اصولگرایان مطرح میشود. بحث و جدل های که به نوعی زنگ انتخابات مجلس آینده را به صدا در آورده است و نشان میدهد که اصولگرایان ( چه اصولگرایان سنتی و چه تحولخواهان) خود را برای رقابتی سخت آماده کردهاند. چرا که هر کدام از این گروه اصولگرا، تلاش میکنند در نهایت بر روی کاندیدای مورد نظر خود اجماع شود. برخی معتقد هستند ریشه این بحث ها به ساز و کار انتخاباتی که در دوره قبل از سوی این جریان فکری اتخاذ شد، برمیگردد. برخی نیز معتقد هستند اصولگرایان خود را پیروز انتخابات آینده میدانند همین مساله باعث غره شدن آنها شده است.
گفتنی است بحث و جدل های درون گروهی مختص به یک جریان فکری نیست در انتخاباتهای گذشته شاهد بگو مگوها میان اصولگریان و همچنین اصلاح طلبان بودهایم آنچه که متفاوت است برخورد نیرو های این دو جریان فکری ریشه دار با منتقدین درون گروهی خود است. یکی رفیق منتقد خود را دیگر وارد بازی های سیاسی نمیکند، دیگری رفیق منتقد خود را به نوعی طرد میکند! برای شافتر شدن این موضوع چند تن از نیرو های اصولگرا را به یک مناظره مطبوعاتی دعوت کردهایم مناظره ای که البته بسیاری از نیروهای اصولگرا به دلیل نگرانی از تشدید شدن بگو مگوهای درون گروهی، آن را رد کردند و در نهایت ما تنها میزبان یکی از چهرههای جوان اصولگرا در تحریریه پیام عسلویه بودیم. محمد حیدری از جوانان اصولگرای استان بوشهر در این گفتگو تلاش کرد منعکس کننده حرفهای تازه نواصولگرایان باشد و هم به نوعی احترام اصولگرایان سنتی را حفظ کند. آنچه در ادامه متن می آید پرسش و پاسخی که میان من و او مطرح شده است.
دلیل بگو مگوهای اصولگرایان و نو اصولگرایان را در چه می بینید؟
همیشه مقابل تغییر، چه تغییر رویکرد و چه تغییر ساختار مقاومت وجود داشته است . به نظر من بخشی از این بحثها به خصوص در سطوح پایینتر دلیل مقاومت در مقابل تغییر است. با این حال در رویکرد چه اصولگرا چه نو اصولگرا چیزی ندیده ام که بگویم این دو تفاوت دارند. به گمان من در نهایت می خواهند رویکردشان در عرصه اجتماع یا انتخابات تغییر کند. این مسأله چیز جدیدی نیست سابق بر این هم وجود داشته است.
فکر نمیکنید مصاحبه اخیر قالیباف بیشتر به این بحثها دامن زده باشد؟ شاهد واکنش بسیاری حتی میان جوانان اصولگرا بوشهری بودهایم. دوستانی در بوشهر تلاش کردند با جمع آوری امضا بحث جوانگرایی را مطرح کنند؟
ببینید در پاسخ به شما دو مقوله نو اصولگرایی و جوانگرایی مورد توجه قرار میگیرد
این دو با یکدیگر تفاوت دارند؟
بله، نو اصولگرایان ،جوانان را محور قرار دادهاند تا بگویند ما با اصولگرایان سنتی تفاوت داریم با جریانی که بیش از این بوده تفاوت داریم
به چه دلیل میخواهند بگویند که ما تفاوت داریم ؟
بیشتر بر میگردد به نحوه ورود به انتخابات گذشته. نحوه بستن لیستها و نقدهای که مطرح شد. حال نکتهای که وجود دارد باید سابقه کسانی که از جوانان دم میزنند بررسی کنیم باید ببینیم نوع رویکرد شان در قبال جوانان و استفاده از این پتانسیل چگونه بوده. در حال حاضر هر کسی میتواند از جوانان دم بزند و سخن بگوید اما اینکه چقدر توانسته از این نیرو استفاده کند مهم است. این مسال را هم یادآوری کنم که در جریان فکری اصولگرایان همیشه میل به جوانان بوده. در گذشته ورود علی لاریجانی و قالیباف در انتخابات سال 84 به نوعی جوانگرایی بود، اصولگرایان تحولخواه از اصولگرایان سنتی جدا میشوند و حتی طیفی دیگر از اصولگرایان میگویند ما دنبال نیروی جوانتر هستیم و به احمدینژاد میرسند و به او رای میدهند.
اکنون حرف نو این نو اصولگرایان چیست ؟
نیروی جوان میخواهیم. نیروی جوان قوه محرک کشور است.
لیدرهای بزرگ اصولگرایان مثل آیت الله مصباح یزدی و ... جوان نیستند اینها چه می شوند؟
برخی از بزرگان اصولگرا به عنوان مثال مرحوم آیت الله مهدوی کنی علیرغم کهولت سن اما همراه جوانان بود این را میتوان از رویکردی که در دانشگاه امام صادق اتخاذ کرده بود فهمید. کواکبیان و همچنین آقای آشنا بالاخره تحصیل کرده دانشگاه امام صادق هستند. اما برخی دیگر از بزرگان به جز آیت الله مصباح یزدی به جوانگرایی فکر هم نمیکردند.
بر گردیم به ابتدای صحبتهای خودمان. همانطور که خود شما اشاره کردید، نزدیک به انتخابات زمزمههای انتخاباتی که مطرح میشود به عبارتی زنگ انتخابات که نواخته می شود، در هر دو جریان فکری بگو مگوهای نیز شکل میگرد. در انتخابات گذشته عملکرد جمنا با انتقاداتی همراه بود .به نظر شما همان نقدها باعث نشده که بحث میان اصولگرایان و نو اصولگرایان گسترش پیدا کند؟
ببینید مسالهی که در انتخابات وجود دارد، دو نیرو حضور دارند یک گروهی که در راس نشستهاند و تصمیم میگیرند، گروهی که خواهان مطالبات کف جامعه هستند .آنها کف میدان هستند فعال هستند و برای تحقق خواستههای جریان فکری خود میدوند و در فضای متفاوت با کسانی که در راس نشستهاند، قرار دارند. در گذشته آقایان جلیلی و قالیباف هم معترض جمنا بودند. هر چند کسی که تهران نشسته در راس نشسته است میگوید جمنا تجربه موفقی بوده.
اگر موفق بوده چرا اسمش رو تغییر دادند؟
می خواهند همان کف میدانیها راگول بزنند. نگاه کنید .بررسی کنید می بیند همان است با همان رویکرد احتمالا فقط الان جمنا شده شاجا! این در حالی است که معادلات کف چیز دیگری می گوید، این بگو مگوها بخشی به خاطر تفاوت این کف میدان با راس است. کف میدان میپرسد من چرا باید به گزینه شاجا تن بدهم در حالی که از نظر من که در استان بوشهر ساکن هستم این گزینه مطلوب نیست برای حضور در انتخابات چرا باید به بازی اینها تن بدهم در حالی که شناخت من از افراد خیلی بیشتر از کسانی است که در تهران نشستهاند. اجازه بدهید یک مثال بزنم مقام معظم رهبری ما اینقدر تاکید بر استفاده از نیروی جوان دارند اما در استان ما پیرمردها نشستند میگویند از جوان استفاده کنید! این صحیح نیست به نظر من درستش این است تو بروی کنار و جوان بیاید کار کند. بر همین اساس بخشی از بحثها و جدلها به خاطر مقاومت در برابر تغییر و بخشی هم به خاطر مقاومت پیرمردها است.
شما صحبت از جوانگرایی کردهاید و دیدگاه رهبری را هم مطرح کردهاید. در همین حال برخی از دوستان اصولگرا هم میگویند رهبری خود فرمانده سپاه را که منصوب کردهاند چندان جوان نبوده بالاخره تجربه هم باید باشد نظر شما چیست ؟
اجازه بدهید، نمی شود مصداقی سر این مساله بحث و گفتوگو کرد حالا که صحبت از جوان می شود این نیست که حتما شخص مورد نظر زیر سی سال باشد. از سوی دیگر فضایی که در سپاه پاسداران حاکم است کاملا متفاوت است.
بر میگردیم بر سر موضوع بحث خودمان، همانطور که در ابتدای گفتوگو مطرح کردهایم بحثها ، جدلها در هر دو جریان فکری اصلاح طلب و اصولگرا وجود داشته اما برخوردها متفاوت است به عنوان مثال بحث بین کارگزارانیها و مشارکتیها وجود داشته با این حال هر کدام به قدرت برسند مراودات شخصی و اجتماعی خود را با یکدیگر قطع نمیکنند. اما دیگری را وارد بازی نمیکنند. برخورد اصولگرایان با انتقادات درون گروهی بسیار متفاوت است. مراودات خود را قطع می کنند و از سوی دیگر منتقد خود را دیگر حتی حزب الهی و انقلابی هم نمیدانند چرا؟
بخشی از اتفاقات در فضای کوچک به آدمها وابسته است. شمایک اصولگرا در تهران باشید منتقد خود سپاه هم حتی باشید ممکن است در مجموعه سپاه با شما هم کار کنند .دیدشان، فکرشان باز تر از این حرف هاست که به خاطر یک اختلاف کوچک کسی را طرد کنند. اما در استان بوشهر که همه را با دو واسطه میشناسیم کمی فرق میکند. حالا در این فضا میخواهیم کار سیاسی هم بکنیم مثال من نام خودم را می آورم محمد حیدری و آقای إیکس می خواهند فعالیت سیاسی انجام دهند تهران میگوید (اقای ایکس) از سوی دیگر محمد حیدری میگوید من که آقای ایکس را از دو سالگی می شناسم اصلا مال این حرف ها نیست. به عبارتی می توان حتی ریشه بسیاری از این بگو مگو ها اول روی شناخت های زیاد از یک سوی دیگر همچنین بلد نبودن کار تیمی و تشکیلاتی است.
من نمی خواهم اسم بیاورم یکی از دوستان اصولگرا مطلبی را در اینستاگرام منتشر کرده بودند بسیاری از همفکرهای ایشان با او برخورد میکنند حتی به دیگر دوستان خود میگویند اگر او را تأیید کردهاید شما هم حزب الهی نیستید! این هم از شناخت زیاد است، چرا برخورد ها اینقدر شدید است؟
یک مثال می زنم در بحث یکی از مسئولان فرهنگی اصولگرا ، جریان اصولگرا چقدر حامی ایشان بودند؟ بهشدت حامی بودند . همان موقع پیج اینستاگرام من را چک می کردید بشدت منتقد ایشان بودم چرا که من ایشان را به عنوان انسان شایسته قبول دارم اما به عنوان مدیر فرهنگی قبول نداشتم. متاسفانه دوستان ما گاهی این تفکیکها را قائل نمی شوند. آن زمان من نیز تحت فشار بودم که چرا الان این حرف را می زنید. اما من به عنوان یک اصواگرا یک اصولی دارم که به آن پایبند هستم آنجا که باید حق گفته شود باید بگویم نباید تفکیک قائل باشیم متاسفانه برخی اینگونه نگاه نمیکنند. البته در هر دو جریان سیاسی این مساله وجود دارد به عنوان مثال در انتخابات گذشته میگفتند برویم به خدری رأی دهیم تا جمیری رأی نیاورد در صورتی که خدری اصلاح طلب نبود نتیجه چه شد؟ خدری رأی آورد و عملکرد آن به پای اصلاح طلبان نوشته شد از آن سو هم داریم اقای ایکس مثلا رأی می آورد به عنوان یک اصولگرا و تمام عملکرد آن به اسم اصولگرایان ثبت می شود. نمیتوانیم به درستی تفکیک کنیم نتیجه میشود این که شاهدش هستیم.
با توجه به همه این مسأله بحثها که خود شما مطرح کردهاید و اینکه برخی نمیتوانند در نقدهایشان تفکیک درستی انجام دهند، میشود انتظار داشت در چند ماه آینده به اجماع برسند؟ بالاخره در هر چهار حوزه استان نیاز است إجماعی شکل بگیرد؟
ببینید هر چه جلو تر برویم در ساز و کار انتخابات شرایط قطعا متفاوت میشود در میان اصولگرایان اجماع شکل میگیرد شاید برای مثال دو نفر که نقدیهایی به هم دارند از جان و دل، روستا به روستا برای هم کار نکنند ولی علیه هم نیز کاری نمیکنند گزینه ای هم علیه هم معرفی نمیکنند. البته در راس هم شاهد خواهیم بود که بگو مگوها کمتر می شود. حال یا قدرتشان را اعمال میکنند و یا به مصلحت جریان فکری خود فیتله را پایین میکشند. من به آینده کمی خوشبین هستم. شاید صد در صد نشود ولی اجماع صورت می گیرد .
مریم خویینی | "نواصولگرایی چه حرف تازهای دارد؟" این سوالی است که در پایان یک گفتوگو یا بهتر است بگویم بگو مگوی درون گروهی اصولگرایان مطرح میشود. بحث و جدل های که به نوعی زنگ انتخابات مجلس آینده را به صدا در آورده است و نشان میدهد که اصولگرایان ( چه اصولگرایان سنتی و چه تحولخواهان) خود را برای رقابتی سخت آماده کردهاند. چرا که هر کدام از این گروه اصولگرا، تلاش میکنند در نهایت بر روی کاندیدای مورد نظر خود اجماع شود. برخی معتقد هستند ریشه این بحث ها به ساز و کار انتخاباتی که در دوره قبل از سوی این جریان فکری اتخاذ شد، برمیگردد. برخی نیز معتقد هستند اصولگرایان خود را پیروز انتخابات آینده میدانند همین مساله باعث غره شدن آنها شده است.
گفتنی است بحث و جدل های درون گروهی مختص به یک جریان فکری نیست در انتخاباتهای گذشته شاهد بگو مگوها میان اصولگریان و همچنین اصلاح طلبان بودهایم آنچه که متفاوت است برخورد نیرو های این دو جریان فکری ریشه دار با منتقدین درون گروهی خود است. یکی رفیق منتقد خود را دیگر وارد بازی های سیاسی نمیکند، دیگری رفیق منتقد خود را به نوعی طرد میکند! برای شافتر شدن این موضوع چند تن از نیرو های اصولگرا را به یک مناظره مطبوعاتی دعوت کردهایم مناظره ای که البته بسیاری از نیروهای اصولگرا به دلیل نگرانی از تشدید شدن بگو مگوهای درون گروهی، آن را رد کردند و در نهایت ما تنها میزبان یکی از چهرههای جوان اصولگرا در تحریریه پیام عسلویه بودیم. محمد حیدری از جوانان اصولگرای استان بوشهر در این گفتگو تلاش کرد منعکس کننده حرفهای تازه نواصولگرایان باشد و هم به نوعی احترام اصولگرایان سنتی را حفظ کند. آنچه در ادامه متن می آید پرسش و پاسخی که میان من و او مطرح شده است.
دلیل بگو مگوهای اصولگرایان و نو اصولگرایان را در چه می بینید؟
همیشه مقابل تغییر، چه تغییر رویکرد و چه تغییر ساختار مقاومت وجود داشته است . به نظر من بخشی از این بحثها به خصوص در سطوح پایینتر دلیل مقاومت در مقابل تغییر است. با این حال در رویکرد چه اصولگرا چه نو اصولگرا چیزی ندیده ام که بگویم این دو تفاوت دارند. به گمان من در نهایت می خواهند رویکردشان در عرصه اجتماع یا انتخابات تغییر کند. این مسأله چیز جدیدی نیست سابق بر این هم وجود داشته است.
فکر نمیکنید مصاحبه اخیر قالیباف بیشتر به این بحثها دامن زده باشد؟ شاهد واکنش بسیاری حتی میان جوانان اصولگرا بوشهری بودهایم. دوستانی در بوشهر تلاش کردند با جمع آوری امضا بحث جوانگرایی را مطرح کنند؟
ببینید در پاسخ به شما دو مقوله نو اصولگرایی و جوانگرایی مورد توجه قرار میگیرد
این دو با یکدیگر تفاوت دارند؟
بله، نو اصولگرایان ،جوانان را محور قرار دادهاند تا بگویند ما با اصولگرایان سنتی تفاوت داریم با جریانی که بیش از این بوده تفاوت داریم
به چه دلیل میخواهند بگویند که ما تفاوت داریم ؟
بیشتر بر میگردد به نحوه ورود به انتخابات گذشته. نحوه بستن لیستها و نقدهای که مطرح شد. حال نکتهای که وجود دارد باید سابقه کسانی که از جوانان دم میزنند بررسی کنیم باید ببینیم نوع رویکرد شان در قبال جوانان و استفاده از این پتانسیل چگونه بوده. در حال حاضر هر کسی میتواند از جوانان دم بزند و سخن بگوید اما اینکه چقدر توانسته از این نیرو استفاده کند مهم است. این مسال را هم یادآوری کنم که در جریان فکری اصولگرایان همیشه میل به جوانان بوده. در گذشته ورود علی لاریجانی و قالیباف در انتخابات سال 84 به نوعی جوانگرایی بود، اصولگرایان تحولخواه از اصولگرایان سنتی جدا میشوند و حتی طیفی دیگر از اصولگرایان میگویند ما دنبال نیروی جوانتر هستیم و به احمدینژاد میرسند و به او رای میدهند.
اکنون حرف نو این نو اصولگرایان چیست ؟
نیروی جوان میخواهیم. نیروی جوان قوه محرک کشور است.
لیدرهای بزرگ اصولگرایان مثل آیت الله مصباح یزدی و ... جوان نیستند اینها چه می شوند؟
برخی از بزرگان اصولگرا به عنوان مثال مرحوم آیت الله مهدوی کنی علیرغم کهولت سن اما همراه جوانان بود این را میتوان از رویکردی که در دانشگاه امام صادق اتخاذ کرده بود فهمید. کواکبیان و همچنین آقای آشنا بالاخره تحصیل کرده دانشگاه امام صادق هستند. اما برخی دیگر از بزرگان به جز آیت الله مصباح یزدی به جوانگرایی فکر هم نمیکردند.
بر گردیم به ابتدای صحبتهای خودمان. همانطور که خود شما اشاره کردید، نزدیک به انتخابات زمزمههای انتخاباتی که مطرح میشود به عبارتی زنگ انتخابات که نواخته می شود، در هر دو جریان فکری بگو مگوهای نیز شکل میگرد. در انتخابات گذشته عملکرد جمنا با انتقاداتی همراه بود .به نظر شما همان نقدها باعث نشده که بحث میان اصولگرایان و نو اصولگرایان گسترش پیدا کند؟
ببینید مسالهی که در انتخابات وجود دارد، دو نیرو حضور دارند یک گروهی که در راس نشستهاند و تصمیم میگیرند، گروهی که خواهان مطالبات کف جامعه هستند .آنها کف میدان هستند فعال هستند و برای تحقق خواستههای جریان فکری خود میدوند و در فضای متفاوت با کسانی که در راس نشستهاند، قرار دارند. در گذشته آقایان جلیلی و قالیباف هم معترض جمنا بودند. هر چند کسی که تهران نشسته در راس نشسته است میگوید جمنا تجربه موفقی بوده.
اگر موفق بوده چرا اسمش رو تغییر دادند؟
می خواهند همان کف میدانیها راگول بزنند. نگاه کنید .بررسی کنید می بیند همان است با همان رویکرد احتمالا فقط الان جمنا شده شاجا! این در حالی است که معادلات کف چیز دیگری می گوید، این بگو مگوها بخشی به خاطر تفاوت این کف میدان با راس است. کف میدان میپرسد من چرا باید به گزینه شاجا تن بدهم در حالی که از نظر من که در استان بوشهر ساکن هستم این گزینه مطلوب نیست برای حضور در انتخابات چرا باید به بازی اینها تن بدهم در حالی که شناخت من از افراد خیلی بیشتر از کسانی است که در تهران نشستهاند. اجازه بدهید یک مثال بزنم مقام معظم رهبری ما اینقدر تاکید بر استفاده از نیروی جوان دارند اما در استان ما پیرمردها نشستند میگویند از جوان استفاده کنید! این صحیح نیست به نظر من درستش این است تو بروی کنار و جوان بیاید کار کند. بر همین اساس بخشی از بحثها و جدلها به خاطر مقاومت در برابر تغییر و بخشی هم به خاطر مقاومت پیرمردها است.
شما صحبت از جوانگرایی کردهاید و دیدگاه رهبری را هم مطرح کردهاید. در همین حال برخی از دوستان اصولگرا هم میگویند رهبری خود فرمانده سپاه را که منصوب کردهاند چندان جوان نبوده بالاخره تجربه هم باید باشد نظر شما چیست ؟
اجازه بدهید، نمی شود مصداقی سر این مساله بحث و گفتوگو کرد حالا که صحبت از جوان می شود این نیست که حتما شخص مورد نظر زیر سی سال باشد. از سوی دیگر فضایی که در سپاه پاسداران حاکم است کاملا متفاوت است.
بر میگردیم بر سر موضوع بحث خودمان، همانطور که در ابتدای گفتوگو مطرح کردهایم بحثها ، جدلها در هر دو جریان فکری اصلاح طلب و اصولگرا وجود داشته اما برخوردها متفاوت است به عنوان مثال بحث بین کارگزارانیها و مشارکتیها وجود داشته با این حال هر کدام به قدرت برسند مراودات شخصی و اجتماعی خود را با یکدیگر قطع نمیکنند. اما دیگری را وارد بازی نمیکنند. برخورد اصولگرایان با انتقادات درون گروهی بسیار متفاوت است. مراودات خود را قطع می کنند و از سوی دیگر منتقد خود را دیگر حتی حزب الهی و انقلابی هم نمیدانند چرا؟
بخشی از اتفاقات در فضای کوچک به آدمها وابسته است. شمایک اصولگرا در تهران باشید منتقد خود سپاه هم حتی باشید ممکن است در مجموعه سپاه با شما هم کار کنند .دیدشان، فکرشان باز تر از این حرف هاست که به خاطر یک اختلاف کوچک کسی را طرد کنند. اما در استان بوشهر که همه را با دو واسطه میشناسیم کمی فرق میکند. حالا در این فضا میخواهیم کار سیاسی هم بکنیم مثال من نام خودم را می آورم محمد حیدری و آقای إیکس می خواهند فعالیت سیاسی انجام دهند تهران میگوید (اقای ایکس) از سوی دیگر محمد حیدری میگوید من که آقای ایکس را از دو سالگی می شناسم اصلا مال این حرف ها نیست. به عبارتی می توان حتی ریشه بسیاری از این بگو مگو ها اول روی شناخت های زیاد از یک سوی دیگر همچنین بلد نبودن کار تیمی و تشکیلاتی است.
من نمی خواهم اسم بیاورم یکی از دوستان اصولگرا مطلبی را در اینستاگرام منتشر کرده بودند بسیاری از همفکرهای ایشان با او برخورد میکنند حتی به دیگر دوستان خود میگویند اگر او را تأیید کردهاید شما هم حزب الهی نیستید! این هم از شناخت زیاد است، چرا برخورد ها اینقدر شدید است؟
یک مثال می زنم در بحث یکی از مسئولان فرهنگی اصولگرا ، جریان اصولگرا چقدر حامی ایشان بودند؟ بهشدت حامی بودند . همان موقع پیج اینستاگرام من را چک می کردید بشدت منتقد ایشان بودم چرا که من ایشان را به عنوان انسان شایسته قبول دارم اما به عنوان مدیر فرهنگی قبول نداشتم. متاسفانه دوستان ما گاهی این تفکیکها را قائل نمی شوند. آن زمان من نیز تحت فشار بودم که چرا الان این حرف را می زنید. اما من به عنوان یک اصواگرا یک اصولی دارم که به آن پایبند هستم آنجا که باید حق گفته شود باید بگویم نباید تفکیک قائل باشیم متاسفانه برخی اینگونه نگاه نمیکنند. البته در هر دو جریان سیاسی این مساله وجود دارد به عنوان مثال در انتخابات گذشته میگفتند برویم به خدری رأی دهیم تا جمیری رأی نیاورد در صورتی که خدری اصلاح طلب نبود نتیجه چه شد؟ خدری رأی آورد و عملکرد آن به پای اصلاح طلبان نوشته شد از آن سو هم داریم اقای ایکس مثلا رأی می آورد به عنوان یک اصولگرا و تمام عملکرد آن به اسم اصولگرایان ثبت می شود. نمیتوانیم به درستی تفکیک کنیم نتیجه میشود این که شاهدش هستیم.
با توجه به همه این مسأله بحثها که خود شما مطرح کردهاید و اینکه برخی نمیتوانند در نقدهایشان تفکیک درستی انجام دهند، میشود انتظار داشت در چند ماه آینده به اجماع برسند؟ بالاخره در هر چهار حوزه استان نیاز است إجماعی شکل بگیرد؟
ببینید هر چه جلو تر برویم در ساز و کار انتخابات شرایط قطعا متفاوت میشود در میان اصولگرایان اجماع شکل میگیرد شاید برای مثال دو نفر که نقدیهایی به هم دارند از جان و دل، روستا به روستا برای هم کار نکنند ولی علیه هم نیز کاری نمیکنند گزینه ای هم علیه هم معرفی نمیکنند. البته در راس هم شاهد خواهیم بود که بگو مگوها کمتر می شود. حال یا قدرتشان را اعمال میکنند و یا به مصلحت جریان فکری خود فیتله را پایین میکشند. من به آینده کمی خوشبین هستم. شاید صد در صد نشود ولی اجماع صورت می گیرد .
مریم خویینی | "نواصولگرایی چه حرف تازهای دارد؟" این سوالی است که در پایان یک گفتوگو یا بهتر است بگویم بگو مگوی درون گروهی اصولگرایان مطرح میشود. بحث و جدل های که به نوعی زنگ انتخابات مجلس آینده را به صدا در آورده است و نشان میدهد که اصولگرایان ( چه اصولگرایان سنتی و چه تحولخواهان) خود را برای رقابتی سخت آماده کردهاند. چرا که هر کدام از این گروه اصولگرا، تلاش میکنند در نهایت بر روی کاندیدای مورد نظر خود اجماع شود. برخی معتقد هستند ریشه این بحث ها به ساز و کار انتخاباتی که در دوره قبل از سوی این جریان فکری اتخاذ شد، برمیگردد. برخی نیز معتقد هستند اصولگرایان خود را پیروز انتخابات آینده میدانند همین مساله باعث غره شدن آنها شده است.
گفتنی است بحث و جدل های درون گروهی مختص به یک جریان فکری نیست در انتخاباتهای گذشته شاهد بگو مگوها میان اصولگریان و همچنین اصلاح طلبان بودهایم آنچه که متفاوت است برخورد نیرو های این دو جریان فکری ریشه دار با منتقدین درون گروهی خود است. یکی رفیق منتقد خود را دیگر وارد بازی های سیاسی نمیکند، دیگری رفیق منتقد خود را به نوعی طرد میکند! برای شافتر شدن این موضوع چند تن از نیرو های اصولگرا را به یک مناظره مطبوعاتی دعوت کردهایم مناظره ای که البته بسیاری از نیروهای اصولگرا به دلیل نگرانی از تشدید شدن بگو مگوهای درون گروهی، آن را رد کردند و در نهایت ما تنها میزبان یکی از چهرههای جوان اصولگرا در تحریریه پیام عسلویه بودیم. محمد حیدری از جوانان اصولگرای استان بوشهر در این گفتگو تلاش کرد منعکس کننده حرفهای تازه نواصولگرایان باشد و هم به نوعی احترام اصولگرایان سنتی را حفظ کند. آنچه در ادامه متن می آید پرسش و پاسخی که میان من و او مطرح شده است.
دلیل بگو مگوهای اصولگرایان و نو اصولگرایان را در چه می بینید؟
همیشه مقابل تغییر، چه تغییر رویکرد و چه تغییر ساختار مقاومت وجود داشته است . به نظر من بخشی از این بحثها به خصوص در سطوح پایینتر دلیل مقاومت در مقابل تغییر است. با این حال در رویکرد چه اصولگرا چه نو اصولگرا چیزی ندیده ام که بگویم این دو تفاوت دارند. به گمان من در نهایت می خواهند رویکردشان در عرصه اجتماع یا انتخابات تغییر کند. این مسأله چیز جدیدی نیست سابق بر این هم وجود داشته است.
فکر نمیکنید مصاحبه اخیر قالیباف بیشتر به این بحثها دامن زده باشد؟ شاهد واکنش بسیاری حتی میان جوانان اصولگرا بوشهری بودهایم. دوستانی در بوشهر تلاش کردند با جمع آوری امضا بحث جوانگرایی را مطرح کنند؟
ببینید در پاسخ به شما دو مقوله نو اصولگرایی و جوانگرایی مورد توجه قرار میگیرد
این دو با یکدیگر تفاوت دارند؟
بله، نو اصولگرایان ،جوانان را محور قرار دادهاند تا بگویند ما با اصولگرایان سنتی تفاوت داریم با جریانی که بیش از این بوده تفاوت داریم
به چه دلیل میخواهند بگویند که ما تفاوت داریم ؟
بیشتر بر میگردد به نحوه ورود به انتخابات گذشته. نحوه بستن لیستها و نقدهای که مطرح شد. حال نکتهای که وجود دارد باید سابقه کسانی که از جوانان دم میزنند بررسی کنیم باید ببینیم نوع رویکرد شان در قبال جوانان و استفاده از این پتانسیل چگونه بوده. در حال حاضر هر کسی میتواند از جوانان دم بزند و سخن بگوید اما اینکه چقدر توانسته از این نیرو استفاده کند مهم است. این مسال را هم یادآوری کنم که در جریان فکری اصولگرایان همیشه میل به جوانان بوده. در گذشته ورود علی لاریجانی و قالیباف در انتخابات سال 84 به نوعی جوانگرایی بود، اصولگرایان تحولخواه از اصولگرایان سنتی جدا میشوند و حتی طیفی دیگر از اصولگرایان میگویند ما دنبال نیروی جوانتر هستیم و به احمدینژاد میرسند و به او رای میدهند.
اکنون حرف نو این نو اصولگرایان چیست ؟
نیروی جوان میخواهیم. نیروی جوان قوه محرک کشور است.
لیدرهای بزرگ اصولگرایان مثل آیت الله مصباح یزدی و ... جوان نیستند اینها چه می شوند؟
برخی از بزرگان اصولگرا به عنوان مثال مرحوم آیت الله مهدوی کنی علیرغم کهولت سن اما همراه جوانان بود این را میتوان از رویکردی که در دانشگاه امام صادق اتخاذ کرده بود فهمید. کواکبیان و همچنین آقای آشنا بالاخره تحصیل کرده دانشگاه امام صادق هستند. اما برخی دیگر از بزرگان به جز آیت الله مصباح یزدی به جوانگرایی فکر هم نمیکردند.
بر گردیم به ابتدای صحبتهای خودمان. همانطور که خود شما اشاره کردید، نزدیک به انتخابات زمزمههای انتخاباتی که مطرح میشود به عبارتی زنگ انتخابات که نواخته می شود، در هر دو جریان فکری بگو مگوهای نیز شکل میگرد. در انتخابات گذشته عملکرد جمنا با انتقاداتی همراه بود .به نظر شما همان نقدها باعث نشده که بحث میان اصولگرایان و نو اصولگرایان گسترش پیدا کند؟
ببینید مسالهی که در انتخابات وجود دارد، دو نیرو حضور دارند یک گروهی که در راس نشستهاند و تصمیم میگیرند، گروهی که خواهان مطالبات کف جامعه هستند .آنها کف میدان هستند فعال هستند و برای تحقق خواستههای جریان فکری خود میدوند و در فضای متفاوت با کسانی که در راس نشستهاند، قرار دارند. در گذشته آقایان جلیلی و قالیباف هم معترض جمنا بودند. هر چند کسی که تهران نشسته در راس نشسته است میگوید جمنا تجربه موفقی بوده.
اگر موفق بوده چرا اسمش رو تغییر دادند؟
می خواهند همان کف میدانیها راگول بزنند. نگاه کنید .بررسی کنید می بیند همان است با همان رویکرد احتمالا فقط الان جمنا شده شاجا! این در حالی است که معادلات کف چیز دیگری می گوید، این بگو مگوها بخشی به خاطر تفاوت این کف میدان با راس است. کف میدان میپرسد من چرا باید به گزینه شاجا تن بدهم در حالی که از نظر من که در استان بوشهر ساکن هستم این گزینه مطلوب نیست برای حضور در انتخابات چرا باید به بازی اینها تن بدهم در حالی که شناخت من از افراد خیلی بیشتر از کسانی است که در تهران نشستهاند. اجازه بدهید یک مثال بزنم مقام معظم رهبری ما اینقدر تاکید بر استفاده از نیروی جوان دارند اما در استان ما پیرمردها نشستند میگویند از جوان استفاده کنید! این صحیح نیست به نظر من درستش این است تو بروی کنار و جوان بیاید کار کند. بر همین اساس بخشی از بحثها و جدلها به خاطر مقاومت در برابر تغییر و بخشی هم به خاطر مقاومت پیرمردها است.
شما صحبت از جوانگرایی کردهاید و دیدگاه رهبری را هم مطرح کردهاید. در همین حال برخی از دوستان اصولگرا هم میگویند رهبری خود فرمانده سپاه را که منصوب کردهاند چندان جوان نبوده بالاخره تجربه هم باید باشد نظر شما چیست ؟
اجازه بدهید، نمی شود مصداقی سر این مساله بحث و گفتوگو کرد حالا که صحبت از جوان می شود این نیست که حتما شخص مورد نظر زیر سی سال باشد. از سوی دیگر فضایی که در سپاه پاسداران حاکم است کاملا متفاوت است.
بر میگردیم بر سر موضوع بحث خودمان، همانطور که در ابتدای گفتوگو مطرح کردهایم بحثها ، جدلها در هر دو جریان فکری اصلاح طلب و اصولگرا وجود داشته اما برخوردها متفاوت است به عنوان مثال بحث بین کارگزارانیها و مشارکتیها وجود داشته با این حال هر کدام به قدرت برسند مراودات شخصی و اجتماعی خود را با یکدیگر قطع نمیکنند. اما دیگری را وارد بازی نمیکنند. برخورد اصولگرایان با انتقادات درون گروهی بسیار متفاوت است. مراودات خود را قطع می کنند و از سوی دیگر منتقد خود را دیگر حتی حزب الهی و انقلابی هم نمیدانند چرا؟
بخشی از اتفاقات در فضای کوچک به آدمها وابسته است. شمایک اصولگرا در تهران باشید منتقد خود سپاه هم حتی باشید ممکن است در مجموعه سپاه با شما هم کار کنند .دیدشان، فکرشان باز تر از این حرف هاست که به خاطر یک اختلاف کوچک کسی را طرد کنند. اما در استان بوشهر که همه را با دو واسطه میشناسیم کمی فرق میکند. حالا در این فضا میخواهیم کار سیاسی هم بکنیم مثال من نام خودم را می آورم محمد حیدری و آقای إیکس می خواهند فعالیت سیاسی انجام دهند تهران میگوید (اقای ایکس) از سوی دیگر محمد حیدری میگوید من که آقای ایکس را از دو سالگی می شناسم اصلا مال این حرف ها نیست. به عبارتی می توان حتی ریشه بسیاری از این بگو مگو ها اول روی شناخت های زیاد از یک سوی دیگر همچنین بلد نبودن کار تیمی و تشکیلاتی است.
من نمی خواهم اسم بیاورم یکی از دوستان اصولگرا مطلبی را در اینستاگرام منتشر کرده بودند بسیاری از همفکرهای ایشان با او برخورد میکنند حتی به دیگر دوستان خود میگویند اگر او را تأیید کردهاید شما هم حزب الهی نیستید! این هم از شناخت زیاد است، چرا برخورد ها اینقدر شدید است؟
یک مثال می زنم در بحث یکی از مسئولان فرهنگی اصولگرا ، جریان اصولگرا چقدر حامی ایشان بودند؟ بهشدت حامی بودند . همان موقع پیج اینستاگرام من را چک می کردید بشدت منتقد ایشان بودم چرا که من ایشان را به عنوان انسان شایسته قبول دارم اما به عنوان مدیر فرهنگی قبول نداشتم. متاسفانه دوستان ما گاهی این تفکیکها را قائل نمی شوند. آن زمان من نیز تحت فشار بودم که چرا الان این حرف را می زنید. اما من به عنوان یک اصواگرا یک اصولی دارم که به آن پایبند هستم آنجا که باید حق گفته شود باید بگویم نباید تفکیک قائل باشیم متاسفانه برخی اینگونه نگاه نمیکنند. البته در هر دو جریان سیاسی این مساله وجود دارد به عنوان مثال در انتخابات گذشته میگفتند برویم به خدری رأی دهیم تا جمیری رأی نیاورد در صورتی که خدری اصلاح طلب نبود نتیجه چه شد؟ خدری رأی آورد و عملکرد آن به پای اصلاح طلبان نوشته شد از آن سو هم داریم اقای ایکس مثلا رأی می آورد به عنوان یک اصولگرا و تمام عملکرد آن به اسم اصولگرایان ثبت می شود. نمیتوانیم به درستی تفکیک کنیم نتیجه میشود این که شاهدش هستیم.
با توجه به همه این مسأله بحثها که خود شما مطرح کردهاید و اینکه برخی نمیتوانند در نقدهایشان تفکیک درستی انجام دهند، میشود انتظار داشت در چند ماه آینده به اجماع برسند؟ بالاخره در هر چهار حوزه استان نیاز است إجماعی شکل بگیرد؟
ببینید هر چه جلو تر برویم در ساز و کار انتخابات شرایط قطعا متفاوت میشود در میان اصولگرایان اجماع شکل میگیرد شاید برای مثال دو نفر که نقدیهایی به هم دارند از جان و دل، روستا به روستا برای هم کار نکنند ولی علیه هم نیز کاری نمیکنند گزینه ای هم علیه هم معرفی نمیکنند. البته در راس هم شاهد خواهیم بود که بگو مگوها کمتر می شود. حال یا قدرتشان را اعمال میکنند و یا به مصلحت جریان فکری خود فیتله را پایین میکشند. من به آینده کمی خوشبین هستم. شاید صد در صد نشود ولی اجماع صورت می گیرد .
مریم خویینی | "نواصولگرایی چه حرف تازهای دارد؟" این سوالی است که در پایان یک گفتوگو یا بهتر است بگویم بگو مگوی درون گروهی اصولگرایان مطرح میشود. بحث و جدل های که به نوعی زنگ انتخابات مجلس آینده را به صدا در آورده است و نشان میدهد که اصولگرایان ( چه اصولگرایان سنتی و چه تحولخواهان) خود را برای رقابتی سخت آماده کردهاند. چرا که هر کدام از این گروه اصولگرا، تلاش میکنند در نهایت بر روی کاندیدای مورد نظر خود اجماع شود. برخی معتقد هستند ریشه این بحث ها به ساز و کار انتخاباتی که در دوره قبل از سوی این جریان فکری اتخاذ شد، برمیگردد. برخی نیز معتقد هستند اصولگرایان خود را پیروز انتخابات آینده میدانند همین مساله باعث غره شدن آنها شده است.
گفتنی است بحث و جدل های درون گروهی مختص به یک جریان فکری نیست در انتخاباتهای گذشته شاهد بگو مگوها میان اصولگریان و همچنین اصلاح طلبان بودهایم آنچه که متفاوت است برخورد نیرو های این دو جریان فکری ریشه دار با منتقدین درون گروهی خود است. یکی رفیق منتقد خود را دیگر وارد بازی های سیاسی نمیکند، دیگری رفیق منتقد خود را به نوعی طرد میکند! برای شافتر شدن این موضوع چند تن از نیرو های اصولگرا را به یک مناظره مطبوعاتی دعوت کردهایم مناظره ای که البته بسیاری از نیروهای اصولگرا به دلیل نگرانی از تشدید شدن بگو مگوهای درون گروهی، آن را رد کردند و در نهایت ما تنها میزبان یکی از چهرههای جوان اصولگرا در تحریریه پیام عسلویه بودیم. محمد حیدری از جوانان اصولگرای استان بوشهر در این گفتگو تلاش کرد منعکس کننده حرفهای تازه نواصولگرایان باشد و هم به نوعی احترام اصولگرایان سنتی را حفظ کند. آنچه در ادامه متن می آید پرسش و پاسخی که میان من و او مطرح شده است.
دلیل بگو مگوهای اصولگرایان و نو اصولگرایان را در چه می بینید؟
همیشه مقابل تغییر، چه تغییر رویکرد و چه تغییر ساختار مقاومت وجود داشته است . به نظر من بخشی از این بحثها به خصوص در سطوح پایینتر دلیل مقاومت در مقابل تغییر است. با این حال در رویکرد چه اصولگرا چه نو اصولگرا چیزی ندیده ام که بگویم این دو تفاوت دارند. به گمان من در نهایت می خواهند رویکردشان در عرصه اجتماع یا انتخابات تغییر کند. این مسأله چیز جدیدی نیست سابق بر این هم وجود داشته است.
فکر نمیکنید مصاحبه اخیر قالیباف بیشتر به این بحثها دامن زده باشد؟ شاهد واکنش بسیاری حتی میان جوانان اصولگرا بوشهری بودهایم. دوستانی در بوشهر تلاش کردند با جمع آوری امضا بحث جوانگرایی را مطرح کنند؟
ببینید در پاسخ به شما دو مقوله نو اصولگرایی و جوانگرایی مورد توجه قرار میگیرد
این دو با یکدیگر تفاوت دارند؟
بله، نو اصولگرایان ،جوانان را محور قرار دادهاند تا بگویند ما با اصولگرایان سنتی تفاوت داریم با جریانی که بیش از این بوده تفاوت داریم
به چه دلیل میخواهند بگویند که ما تفاوت داریم ؟
بیشتر بر میگردد به نحوه ورود به انتخابات گذشته. نحوه بستن لیستها و نقدهای که مطرح شد. حال نکتهای که وجود دارد باید سابقه کسانی که از جوانان دم میزنند بررسی کنیم باید ببینیم نوع رویکرد شان در قبال جوانان و استفاده از این پتانسیل چگونه بوده. در حال حاضر هر کسی میتواند از جوانان دم بزند و سخن بگوید اما اینکه چقدر توانسته از این نیرو استفاده کند مهم است. این مسال را هم یادآوری کنم که در جریان فکری اصولگرایان همیشه میل به جوانان بوده. در گذشته ورود علی لاریجانی و قالیباف در انتخابات سال 84 به نوعی جوانگرایی بود، اصولگرایان تحولخواه از اصولگرایان سنتی جدا میشوند و حتی طیفی دیگر از اصولگرایان میگویند ما دنبال نیروی جوانتر هستیم و به احمدینژاد میرسند و به او رای میدهند.
اکنون حرف نو این نو اصولگرایان چیست ؟
نیروی جوان میخواهیم. نیروی جوان قوه محرک کشور است.
لیدرهای بزرگ اصولگرایان مثل آیت الله مصباح یزدی و ... جوان نیستند اینها چه می شوند؟
برخی از بزرگان اصولگرا به عنوان مثال مرحوم آیت الله مهدوی کنی علیرغم کهولت سن اما همراه جوانان بود این را میتوان از رویکردی که در دانشگاه امام صادق اتخاذ کرده بود فهمید. کواکبیان و همچنین آقای آشنا بالاخره تحصیل کرده دانشگاه امام صادق هستند. اما برخی دیگر از بزرگان به جز آیت الله مصباح یزدی به جوانگرایی فکر هم نمیکردند.
بر گردیم به ابتدای صحبتهای خودمان. همانطور که خود شما اشاره کردید، نزدیک به انتخابات زمزمههای انتخاباتی که مطرح میشود به عبارتی زنگ انتخابات که نواخته می شود، در هر دو جریان فکری بگو مگوهای نیز شکل میگرد. در انتخابات گذشته عملکرد جمنا با انتقاداتی همراه بود .به نظر شما همان نقدها باعث نشده که بحث میان اصولگرایان و نو اصولگرایان گسترش پیدا کند؟
ببینید مسالهی که در انتخابات وجود دارد، دو نیرو حضور دارند یک گروهی که در راس نشستهاند و تصمیم میگیرند، گروهی که خواهان مطالبات کف جامعه هستند .آنها کف میدان هستند فعال هستند و برای تحقق خواستههای جریان فکری خود میدوند و در فضای متفاوت با کسانی که در راس نشستهاند، قرار دارند. در گذشته آقایان جلیلی و قالیباف هم معترض جمنا بودند. هر چند کسی که تهران نشسته در راس نشسته است میگوید جمنا تجربه موفقی بوده.
اگر موفق بوده چرا اسمش رو تغییر دادند؟
می خواهند همان کف میدانیها راگول بزنند. نگاه کنید .بررسی کنید می بیند همان است با همان رویکرد احتمالا فقط الان جمنا شده شاجا! این در حالی است که معادلات کف چیز دیگری می گوید، این بگو مگوها بخشی به خاطر تفاوت این کف میدان با راس است. کف میدان میپرسد من چرا باید به گزینه شاجا تن بدهم در حالی که از نظر من که در استان بوشهر ساکن هستم این گزینه مطلوب نیست برای حضور در انتخابات چرا باید به بازی اینها تن بدهم در حالی که شناخت من از افراد خیلی بیشتر از کسانی است که در تهران نشستهاند. اجازه بدهید یک مثال بزنم مقام معظم رهبری ما اینقدر تاکید بر استفاده از نیروی جوان دارند اما در استان ما پیرمردها نشستند میگویند از جوان استفاده کنید! این صحیح نیست به نظر من درستش این است تو بروی کنار و جوان بیاید کار کند. بر همین اساس بخشی از بحثها و جدلها به خاطر مقاومت در برابر تغییر و بخشی هم به خاطر مقاومت پیرمردها است.
شما صحبت از جوانگرایی کردهاید و دیدگاه رهبری را هم مطرح کردهاید. در همین حال برخی از دوستان اصولگرا هم میگویند رهبری خود فرمانده سپاه را که منصوب کردهاند چندان جوان نبوده بالاخره تجربه هم باید باشد نظر شما چیست ؟
اجازه بدهید، نمی شود مصداقی سر این مساله بحث و گفتوگو کرد حالا که صحبت از جوان می شود این نیست که حتما شخص مورد نظر زیر سی سال باشد. از سوی دیگر فضایی که در سپاه پاسداران حاکم است کاملا متفاوت است.
بر میگردیم بر سر موضوع بحث خودمان، همانطور که در ابتدای گفتوگو مطرح کردهایم بحثها ، جدلها در هر دو جریان فکری اصلاح طلب و اصولگرا وجود داشته اما برخوردها متفاوت است به عنوان مثال بحث بین کارگزارانیها و مشارکتیها وجود داشته با این حال هر کدام به قدرت برسند مراودات شخصی و اجتماعی خود را با یکدیگر قطع نمیکنند. اما دیگری را وارد بازی نمیکنند. برخورد اصولگرایان با انتقادات درون گروهی بسیار متفاوت است. مراودات خود را قطع می کنند و از سوی دیگر منتقد خود را دیگر حتی حزب الهی و انقلابی هم نمیدانند چرا؟
بخشی از اتفاقات در فضای کوچک به آدمها وابسته است. شمایک اصولگرا در تهران باشید منتقد خود سپاه هم حتی باشید ممکن است در مجموعه سپاه با شما هم کار کنند .دیدشان، فکرشان باز تر از این حرف هاست که به خاطر یک اختلاف کوچک کسی را طرد کنند. اما در استان بوشهر که همه را با دو واسطه میشناسیم کمی فرق میکند. حالا در این فضا میخواهیم کار سیاسی هم بکنیم مثال من نام خودم را می آورم محمد حیدری و آقای إیکس می خواهند فعالیت سیاسی انجام دهند تهران میگوید (اقای ایکس) از سوی دیگر محمد حیدری میگوید من که آقای ایکس را از دو سالگی می شناسم اصلا مال این حرف ها نیست. به عبارتی می توان حتی ریشه بسیاری از این بگو مگو ها اول روی شناخت های زیاد از یک سوی دیگر همچنین بلد نبودن کار تیمی و تشکیلاتی است.
من نمی خواهم اسم بیاورم یکی از دوستان اصولگرا مطلبی را در اینستاگرام منتشر کرده بودند بسیاری از همفکرهای ایشان با او برخورد میکنند حتی به دیگر دوستان خود میگویند اگر او را تأیید کردهاید شما هم حزب الهی نیستید! این هم از شناخت زیاد است، چرا برخورد ها اینقدر شدید است؟
یک مثال می زنم در بحث یکی از مسئولان فرهنگی اصولگرا ، جریان اصولگرا چقدر حامی ایشان بودند؟ بهشدت حامی بودند . همان موقع پیج اینستاگرام من را چک می کردید بشدت منتقد ایشان بودم چرا که من ایشان را به عنوان انسان شایسته قبول دارم اما به عنوان مدیر فرهنگی قبول نداشتم. متاسفانه دوستان ما گاهی این تفکیکها را قائل نمی شوند. آن زمان من نیز تحت فشار بودم که چرا الان این حرف را می زنید. اما من به عنوان یک اصواگرا یک اصولی دارم که به آن پایبند هستم آنجا که باید حق گفته شود باید بگویم نباید تفکیک قائل باشیم متاسفانه برخی اینگونه نگاه نمیکنند. البته در هر دو جریان سیاسی این مساله وجود دارد به عنوان مثال در انتخابات گذشته میگفتند برویم به خدری رأی دهیم تا جمیری رأی نیاورد در صورتی که خدری اصلاح طلب نبود نتیجه چه شد؟ خدری رأی آورد و عملکرد آن به پای اصلاح طلبان نوشته شد از آن سو هم داریم اقای ایکس مثلا رأی می آورد به عنوان یک اصولگرا و تمام عملکرد آن به اسم اصولگرایان ثبت می شود. نمیتوانیم به درستی تفکیک کنیم نتیجه میشود این که شاهدش هستیم.
با توجه به همه این مسأله بحثها که خود شما مطرح کردهاید و اینکه برخی نمیتوانند در نقدهایشان تفکیک درستی انجام دهند، میشود انتظار داشت در چند ماه آینده به اجماع برسند؟ بالاخره در هر چهار حوزه استان نیاز است إجماعی شکل بگیرد؟
ببینید هر چه جلو تر برویم در ساز و کار انتخابات شرایط قطعا متفاوت میشود در میان اصولگرایان اجماع شکل میگیرد شاید برای مثال دو نفر که نقدیهایی به هم دارند از جان و دل، روستا به روستا برای هم کار نکنند ولی علیه هم نیز کاری نمیکنند گزینه ای هم علیه هم معرفی نمیکنند. البته در راس هم شاهد خواهیم بود که بگو مگوها کمتر می شود. حال یا قدرتشان را اعمال میکنند و یا به مصلحت جریان فکری خود فیتله را پایین میکشند. من به آینده کمی خوشبین هستم. شاید صد در صد نشود ولی اجماع صورت می گیرد .
مریم خویینی | "نواصولگرایی چه حرف تازهای دارد؟" این سوالی است که در پایان یک گفتوگو یا بهتر است بگویم بگو مگوی درون گروهی اصولگرایان مطرح میشود. بحث و جدل های که به نوعی زنگ انتخابات مجلس آینده را به صدا در آورده است و نشان میدهد که اصولگرایان ( چه اصولگرایان سنتی و چه تحولخواهان) خود را برای رقابتی سخت آماده کردهاند. چرا که هر کدام از این گروه اصولگرا، تلاش میکنند در نهایت بر روی کاندیدای مورد نظر خود اجماع شود. برخی معتقد هستند ریشه این بحث ها به ساز و کار انتخاباتی که در دوره قبل از سوی این جریان فکری اتخاذ شد، برمیگردد. برخی نیز معتقد هستند اصولگرایان خود را پیروز انتخابات آینده میدانند همین مساله باعث غره شدن آنها شده است.
گفتنی است بحث و جدل های درون گروهی مختص به یک جریان فکری نیست در انتخاباتهای گذشته شاهد بگو مگوها میان اصولگریان و همچنین اصلاح طلبان بودهایم آنچه که متفاوت است برخورد نیرو های این دو جریان فکری ریشه دار با منتقدین درون گروهی خود است. یکی رفیق منتقد خود را دیگر وارد بازی های سیاسی نمیکند، دیگری رفیق منتقد خود را به نوعی طرد میکند! برای شافتر شدن این موضوع چند تن از نیرو های اصولگرا را به یک مناظره مطبوعاتی دعوت کردهایم مناظره ای که البته بسیاری از نیروهای اصولگرا به دلیل نگرانی از تشدید شدن بگو مگوهای درون گروهی، آن را رد کردند و در نهایت ما تنها میزبان یکی از چهرههای جوان اصولگرا در تحریریه پیام عسلویه بودیم. محمد حیدری از جوانان اصولگرای استان بوشهر در این گفتگو تلاش کرد منعکس کننده حرفهای تازه نواصولگرایان باشد و هم به نوعی احترام اصولگرایان سنتی را حفظ کند. آنچه در ادامه متن می آید پرسش و پاسخی که میان من و او مطرح شده است.
دلیل بگو مگوهای اصولگرایان و نو اصولگرایان را در چه می بینید؟
همیشه مقابل تغییر، چه تغییر رویکرد و چه تغییر ساختار مقاومت وجود داشته است . به نظر من بخشی از این بحثها به خصوص در سطوح پایینتر دلیل مقاومت در مقابل تغییر است. با این حال در رویکرد چه اصولگرا چه نو اصولگرا چیزی ندیده ام که بگویم این دو تفاوت دارند. به گمان من در نهایت می خواهند رویکردشان در عرصه اجتماع یا انتخابات تغییر کند. این مسأله چیز جدیدی نیست سابق بر این هم وجود داشته است.
فکر نمیکنید مصاحبه اخیر قالیباف بیشتر به این بحثها دامن زده باشد؟ شاهد واکنش بسیاری حتی میان جوانان اصولگرا بوشهری بودهایم. دوستانی در بوشهر تلاش کردند با جمع آوری امضا بحث جوانگرایی را مطرح کنند؟
ببینید در پاسخ به شما دو مقوله نو اصولگرایی و جوانگرایی مورد توجه قرار میگیرد
این دو با یکدیگر تفاوت دارند؟
بله، نو اصولگرایان ،جوانان را محور قرار دادهاند تا بگویند ما با اصولگرایان سنتی تفاوت داریم با جریانی که بیش از این بوده تفاوت داریم
به چه دلیل میخواهند بگویند که ما تفاوت داریم ؟
بیشتر بر میگردد به نحوه ورود به انتخابات گذشته. نحوه بستن لیستها و نقدهای که مطرح شد. حال نکتهای که وجود دارد باید سابقه کسانی که از جوانان دم میزنند بررسی کنیم باید ببینیم نوع رویکرد شان در قبال جوانان و استفاده از این پتانسیل چگونه بوده. در حال حاضر هر کسی میتواند از جوانان دم بزند و سخن بگوید اما اینکه چقدر توانسته از این نیرو استفاده کند مهم است. این مسال را هم یادآوری کنم که در جریان فکری اصولگرایان همیشه میل به جوانان بوده. در گذشته ورود علی لاریجانی و قالیباف در انتخابات سال 84 به نوعی جوانگرایی بود، اصولگرایان تحولخواه از اصولگرایان سنتی جدا میشوند و حتی طیفی دیگر از اصولگرایان میگویند ما دنبال نیروی جوانتر هستیم و به احمدینژاد میرسند و به او رای میدهند.
اکنون حرف نو این نو اصولگرایان چیست ؟
نیروی جوان میخواهیم. نیروی جوان قوه محرک کشور است.
لیدرهای بزرگ اصولگرایان مثل آیت الله مصباح یزدی و ... جوان نیستند اینها چه می شوند؟
برخی از بزرگان اصولگرا به عنوان مثال مرحوم آیت الله مهدوی کنی علیرغم کهولت سن اما همراه جوانان بود این را میتوان از رویکردی که در دانشگاه امام صادق اتخاذ کرده بود فهمید. کواکبیان و همچنین آقای آشنا بالاخره تحصیل کرده دانشگاه امام صادق هستند. اما برخی دیگر از بزرگان به جز آیت الله مصباح یزدی به جوانگرایی فکر هم نمیکردند.
بر گردیم به ابتدای صحبتهای خودمان. همانطور که خود شما اشاره کردید، نزدیک به انتخابات زمزمههای انتخاباتی که مطرح میشود به عبارتی زنگ انتخابات که نواخته می شود، در هر دو جریان فکری بگو مگوهای نیز شکل میگرد. در انتخابات گذشته عملکرد جمنا با انتقاداتی همراه بود .به نظر شما همان نقدها باعث نشده که بحث میان اصولگرایان و نو اصولگرایان گسترش پیدا کند؟
ببینید مسالهی که در انتخابات وجود دارد، دو نیرو حضور دارند یک گروهی که در راس نشستهاند و تصمیم میگیرند، گروهی که خواهان مطالبات کف جامعه هستند .آنها کف میدان هستند فعال هستند و برای تحقق خواستههای جریان فکری خود میدوند و در فضای متفاوت با کسانی که در راس نشستهاند، قرار دارند. در گذشته آقایان جلیلی و قالیباف هم معترض جمنا بودند. هر چند کسی که تهران نشسته در راس نشسته است میگوید جمنا تجربه موفقی بوده.
اگر موفق بوده چرا اسمش رو تغییر دادند؟
می خواهند همان کف میدانیها راگول بزنند. نگاه کنید .بررسی کنید می بیند همان است با همان رویکرد احتمالا فقط الان جمنا شده شاجا! این در حالی است که معادلات کف چیز دیگری می گوید، این بگو مگوها بخشی به خاطر تفاوت این کف میدان با راس است. کف میدان میپرسد من چرا باید به گزینه شاجا تن بدهم در حالی که از نظر من که در استان بوشهر ساکن هستم این گزینه مطلوب نیست برای حضور در انتخابات چرا باید به بازی اینها تن بدهم در حالی که شناخت من از افراد خیلی بیشتر از کسانی است که در تهران نشستهاند. اجازه بدهید یک مثال بزنم مقام معظم رهبری ما اینقدر تاکید بر استفاده از نیروی جوان دارند اما در استان ما پیرمردها نشستند میگویند از جوان استفاده کنید! این صحیح نیست به نظر من درستش این است تو بروی کنار و جوان بیاید کار کند. بر همین اساس بخشی از بحثها و جدلها به خاطر مقاومت در برابر تغییر و بخشی هم به خاطر مقاومت پیرمردها است.
شما صحبت از جوانگرایی کردهاید و دیدگاه رهبری را هم مطرح کردهاید. در همین حال برخی از دوستان اصولگرا هم میگویند رهبری خود فرمانده سپاه را که منصوب کردهاند چندان جوان نبوده بالاخره تجربه هم باید باشد نظر شما چیست ؟
اجازه بدهید، نمی شود مصداقی سر این مساله بحث و گفتوگو کرد حالا که صحبت از جوان می شود این نیست که حتما شخص مورد نظر زیر سی سال باشد. از سوی دیگر فضایی که در سپاه پاسداران حاکم است کاملا متفاوت است.
بر میگردیم بر سر موضوع بحث خودمان، همانطور که در ابتدای گفتوگو مطرح کردهایم بحثها ، جدلها در هر دو جریان فکری اصلاح طلب و اصولگرا وجود داشته اما برخوردها متفاوت است به عنوان مثال بحث بین کارگزارانیها و مشارکتیها وجود داشته با این حال هر کدام به قدرت برسند مراودات شخصی و اجتماعی خود را با یکدیگر قطع نمیکنند. اما دیگری را وارد بازی نمیکنند. برخورد اصولگرایان با انتقادات درون گروهی بسیار متفاوت است. مراودات خود را قطع می کنند و از سوی دیگر منتقد خود را دیگر حتی حزب الهی و انقلابی هم نمیدانند چرا؟
بخشی از اتفاقات در فضای کوچک به آدمها وابسته است. شمایک اصولگرا در تهران باشید منتقد خود سپاه هم حتی باشید ممکن است در مجموعه سپاه با شما هم کار کنند .دیدشان، فکرشان باز تر از این حرف هاست که به خاطر یک اختلاف کوچک کسی را طرد کنند. اما در استان بوشهر که همه را با دو واسطه میشناسیم کمی فرق میکند. حالا در این فضا میخواهیم کار سیاسی هم بکنیم مثال من نام خودم را می آورم محمد حیدری و آقای إیکس می خواهند فعالیت سیاسی انجام دهند تهران میگوید (اقای ایکس) از سوی دیگر محمد حیدری میگوید من که آقای ایکس را از دو سالگی می شناسم اصلا مال این حرف ها نیست. به عبارتی می توان حتی ریشه بسیاری از این بگو مگو ها اول روی شناخت های زیاد از یک سوی دیگر همچنین بلد نبودن کار تیمی و تشکیلاتی است.
من نمی خواهم اسم بیاورم یکی از دوستان اصولگرا مطلبی را در اینستاگرام منتشر کرده بودند بسیاری از همفکرهای ایشان با او برخورد میکنند حتی به دیگر دوستان خود میگویند اگر او را تأیید کردهاید شما هم حزب الهی نیستید! این هم از شناخت زیاد است، چرا برخورد ها اینقدر شدید است؟
یک مثال می زنم در بحث یکی از مسئولان فرهنگی اصولگرا ، جریان اصولگرا چقدر حامی ایشان بودند؟ بهشدت حامی بودند . همان موقع پیج اینستاگرام من را چک می کردید بشدت منتقد ایشان بودم چرا که من ایشان را به عنوان انسان شایسته قبول دارم اما به عنوان مدیر فرهنگی قبول نداشتم. متاسفانه دوستان ما گاهی این تفکیکها را قائل نمی شوند. آن زمان من نیز تحت فشار بودم که چرا الان این حرف را می زنید. اما من به عنوان یک اصواگرا یک اصولی دارم که به آن پایبند هستم آنجا که باید حق گفته شود باید بگویم نباید تفکیک قائل باشیم متاسفانه برخی اینگونه نگاه نمیکنند. البته در هر دو جریان سیاسی این مساله وجود دارد به عنوان مثال در انتخابات گذشته میگفتند برویم به خدری رأی دهیم تا جمیری رأی نیاورد در صورتی که خدری اصلاح طلب نبود نتیجه چه شد؟ خدری رأی آورد و عملکرد آن به پای اصلاح طلبان نوشته شد از آن سو هم داریم اقای ایکس مثلا رأی می آورد به عنوان یک اصولگرا و تمام عملکرد آن به اسم اصولگرایان ثبت می شود. نمیتوانیم به درستی تفکیک کنیم نتیجه میشود این که شاهدش هستیم.
با توجه به همه این مسأله بحثها که خود شما مطرح کردهاید و اینکه برخی نمیتوانند در نقدهایشان تفکیک درستی انجام دهند، میشود انتظار داشت در چند ماه آینده به اجماع برسند؟ بالاخره در هر چهار حوزه استان نیاز است إجماعی شکل بگیرد؟
ببینید هر چه جلو تر برویم در ساز و کار انتخابات شرایط قطعا متفاوت میشود در میان اصولگرایان اجماع شکل میگیرد شاید برای مثال دو نفر که نقدیهایی به هم دارند از جان و دل، روستا به روستا برای هم کار نکنند ولی علیه هم نیز کاری نمیکنند گزینه ای هم علیه هم معرفی نمیکنند. البته در راس هم شاهد خواهیم بود که بگو مگوها کمتر می شود. حال یا قدرتشان را اعمال میکنند و یا به مصلحت جریان فکری خود فیتله را پایین میکشند. من به آینده کمی خوشبین هستم. شاید صد در صد نشود ولی اجماع صورت می گیرد .
مریم خویینی | "نواصولگرایی چه حرف تازهای دارد؟" این سوالی است که در پایان یک گفتوگو یا بهتر است بگویم بگو مگوی درون گروهی اصولگرایان مطرح میشود. بحث و جدل های که به نوعی زنگ انتخابات مجلس آینده را به صدا در آورده است و نشان میدهد که اصولگرایان ( چه اصولگرایان سنتی و چه تحولخواهان) خود را برای رقابتی سخت آماده کردهاند. چرا که هر کدام از این گروه اصولگرا، تلاش میکنند در نهایت بر روی کاندیدای مورد نظر خود اجماع شود. برخی معتقد هستند ریشه این بحث ها به ساز و کار انتخاباتی که در دوره قبل از سوی این جریان فکری اتخاذ شد، برمیگردد. برخی نیز معتقد هستند اصولگرایان خود را پیروز انتخابات آینده میدانند همین مساله باعث غره شدن آنها شده است.
گفتنی است بحث و جدل های درون گروهی مختص به یک جریان فکری نیست در انتخاباتهای گذشته شاهد بگو مگوها میان اصولگریان و همچنین اصلاح طلبان بودهایم آنچه که متفاوت است برخورد نیرو های این دو جریان فکری ریشه دار با منتقدین درون گروهی خود است. یکی رفیق منتقد خود را دیگر وارد بازی های سیاسی نمیکند، دیگری رفیق منتقد خود را به نوعی طرد میکند! برای شافتر شدن این موضوع چند تن از نیرو های اصولگرا را به یک مناظره مطبوعاتی دعوت کردهایم مناظره ای که البته بسیاری از نیروهای اصولگرا به دلیل نگرانی از تشدید شدن بگو مگوهای درون گروهی، آن را رد کردند و در نهایت ما تنها میزبان یکی از چهرههای جوان اصولگرا در تحریریه پیام عسلویه بودیم. محمد حیدری از جوانان اصولگرای استان بوشهر در این گفتگو تلاش کرد منعکس کننده حرفهای تازه نواصولگرایان باشد و هم به نوعی احترام اصولگرایان سنتی را حفظ کند. آنچه در ادامه متن می آید پرسش و پاسخی که میان من و او مطرح شده است.
دلیل بگو مگوهای اصولگرایان و نو اصولگرایان را در چه می بینید؟
همیشه مقابل تغییر، چه تغییر رویکرد و چه تغییر ساختار مقاومت وجود داشته است . به نظر من بخشی از این بحثها به خصوص در سطوح پایینتر دلیل مقاومت در مقابل تغییر است. با این حال در رویکرد چه اصولگرا چه نو اصولگرا چیزی ندیده ام که بگویم این دو تفاوت دارند. به گمان من در نهایت می خواهند رویکردشان در عرصه اجتماع یا انتخابات تغییر کند. این مسأله چیز جدیدی نیست سابق بر این هم وجود داشته است.
فکر نمیکنید مصاحبه اخیر قالیباف بیشتر به این بحثها دامن زده باشد؟ شاهد واکنش بسیاری حتی میان جوانان اصولگرا بوشهری بودهایم. دوستانی در بوشهر تلاش کردند با جمع آوری امضا بحث جوانگرایی را مطرح کنند؟
ببینید در پاسخ به شما دو مقوله نو اصولگرایی و جوانگرایی مورد توجه قرار میگیرد
این دو با یکدیگر تفاوت دارند؟
بله، نو اصولگرایان ،جوانان را محور قرار دادهاند تا بگویند ما با اصولگرایان سنتی تفاوت داریم با جریانی که بیش از این بوده تفاوت داریم
به چه دلیل میخواهند بگویند که ما تفاوت داریم ؟
بیشتر بر میگردد به نحوه ورود به انتخابات گذشته. نحوه بستن لیستها و نقدهای که مطرح شد. حال نکتهای که وجود دارد باید سابقه کسانی که از جوانان دم میزنند بررسی کنیم باید ببینیم نوع رویکرد شان در قبال جوانان و استفاده از این پتانسیل چگونه بوده. در حال حاضر هر کسی میتواند از جوانان دم بزند و سخن بگوید اما اینکه چقدر توانسته از این نیرو استفاده کند مهم است. این مسال را هم یادآوری کنم که در جریان فکری اصولگرایان همیشه میل به جوانان بوده. در گذشته ورود علی لاریجانی و قالیباف در انتخابات سال 84 به نوعی جوانگرایی بود، اصولگرایان تحولخواه از اصولگرایان سنتی جدا میشوند و حتی طیفی دیگر از اصولگرایان میگویند ما دنبال نیروی جوانتر هستیم و به احمدینژاد میرسند و به او رای میدهند.
اکنون حرف نو این نو اصولگرایان چیست ؟
نیروی جوان میخواهیم. نیروی جوان قوه محرک کشور است.
لیدرهای بزرگ اصولگرایان مثل آیت الله مصباح یزدی و ... جوان نیستند اینها چه می شوند؟
برخی از بزرگان اصولگرا به عنوان مثال مرحوم آیت الله مهدوی کنی علیرغم کهولت سن اما همراه جوانان بود این را میتوان از رویکردی که در دانشگاه امام صادق اتخاذ کرده بود فهمید. کواکبیان و همچنین آقای آشنا بالاخره تحصیل کرده دانشگاه امام صادق هستند. اما برخی دیگر از بزرگان به جز آیت الله مصباح یزدی به جوانگرایی فکر هم نمیکردند.
بر گردیم به ابتدای صحبتهای خودمان. همانطور که خود شما اشاره کردید، نزدیک به انتخابات زمزمههای انتخاباتی که مطرح میشود به عبارتی زنگ انتخابات که نواخته می شود، در هر دو جریان فکری بگو مگوهای نیز شکل میگرد. در انتخابات گذشته عملکرد جمنا با انتقاداتی همراه بود .به نظر شما همان نقدها باعث نشده که بحث میان اصولگرایان و نو اصولگرایان گسترش پیدا کند؟
ببینید مسالهی که در انتخابات وجود دارد، دو نیرو حضور دارند یک گروهی که در راس نشستهاند و تصمیم میگیرند، گروهی که خواهان مطالبات کف جامعه هستند .آنها کف میدان هستند فعال هستند و برای تحقق خواستههای جریان فکری خود میدوند و در فضای متفاوت با کسانی که در راس نشستهاند، قرار دارند. در گذشته آقایان جلیلی و قالیباف هم معترض جمنا بودند. هر چند کسی که تهران نشسته در راس نشسته است میگوید جمنا تجربه موفقی بوده.
اگر موفق بوده چرا اسمش رو تغییر دادند؟
می خواهند همان کف میدانیها راگول بزنند. نگاه کنید .بررسی کنید می بیند همان است با همان رویکرد احتمالا فقط الان جمنا شده شاجا! این در حالی است که معادلات کف چیز دیگری می گوید، این بگو مگوها بخشی به خاطر تفاوت این کف میدان با راس است. کف میدان میپرسد من چرا باید به گزینه شاجا تن بدهم در حالی که از نظر من که در استان بوشهر ساکن هستم این گزینه مطلوب نیست برای حضور در انتخابات چرا باید به بازی اینها تن بدهم در حالی که شناخت من از افراد خیلی بیشتر از کسانی است که در تهران نشستهاند. اجازه بدهید یک مثال بزنم مقام معظم رهبری ما اینقدر تاکید بر استفاده از نیروی جوان دارند اما در استان ما پیرمردها نشستند میگویند از جوان استفاده کنید! این صحیح نیست به نظر من درستش این است تو بروی کنار و جوان بیاید کار کند. بر همین اساس بخشی از بحثها و جدلها به خاطر مقاومت در برابر تغییر و بخشی هم به خاطر مقاومت پیرمردها است.
شما صحبت از جوانگرایی کردهاید و دیدگاه رهبری را هم مطرح کردهاید. در همین حال برخی از دوستان اصولگرا هم میگویند رهبری خود فرمانده سپاه را که منصوب کردهاند چندان جوان نبوده بالاخره تجربه هم باید باشد نظر شما چیست ؟
اجازه بدهید، نمی شود مصداقی سر این مساله بحث و گفتوگو کرد حالا که صحبت از جوان می شود این نیست که حتما شخص مورد نظر زیر سی سال باشد. از سوی دیگر فضایی که در سپاه پاسداران حاکم است کاملا متفاوت است.
بر میگردیم بر سر موضوع بحث خودمان، همانطور که در ابتدای گفتوگو مطرح کردهایم بحثها ، جدلها در هر دو جریان فکری اصلاح طلب و اصولگرا وجود داشته اما برخوردها متفاوت است به عنوان مثال بحث بین کارگزارانیها و مشارکتیها وجود داشته با این حال هر کدام به قدرت برسند مراودات شخصی و اجتماعی خود را با یکدیگر قطع نمیکنند. اما دیگری را وارد بازی نمیکنند. برخورد اصولگرایان با انتقادات درون گروهی بسیار متفاوت است. مراودات خود را قطع می کنند و از سوی دیگر منتقد خود را دیگر حتی حزب الهی و انقلابی هم نمیدانند چرا؟
بخشی از اتفاقات در فضای کوچک به آدمها وابسته است. شمایک اصولگرا در تهران باشید منتقد خود سپاه هم حتی باشید ممکن است در مجموعه سپاه با شما هم کار کنند .دیدشان، فکرشان باز تر از این حرف هاست که به خاطر یک اختلاف کوچک کسی را طرد کنند. اما در استان بوشهر که همه را با دو واسطه میشناسیم کمی فرق میکند. حالا در این فضا میخواهیم کار سیاسی هم بکنیم مثال من نام خودم را می آورم محمد حیدری و آقای إیکس می خواهند فعالیت سیاسی انجام دهند تهران میگوید (اقای ایکس) از سوی دیگر محمد حیدری میگوید من که آقای ایکس را از دو سالگی می شناسم اصلا مال این حرف ها نیست. به عبارتی می توان حتی ریشه بسیاری از این بگو مگو ها اول روی شناخت های زیاد از یک سوی دیگر همچنین بلد نبودن کار تیمی و تشکیلاتی است.
من نمی خواهم اسم بیاورم یکی از دوستان اصولگرا مطلبی را در اینستاگرام منتشر کرده بودند بسیاری از همفکرهای ایشان با او برخورد میکنند حتی به دیگر دوستان خود میگویند اگر او را تأیید کردهاید شما هم حزب الهی نیستید! این هم از شناخت زیاد است، چرا برخورد ها اینقدر شدید است؟
یک مثال می زنم در بحث یکی از مسئولان فرهنگی اصولگرا ، جریان اصولگرا چقدر حامی ایشان بودند؟ بهشدت حامی بودند . همان موقع پیج اینستاگرام من را چک می کردید بشدت منتقد ایشان بودم چرا که من ایشان را به عنوان انسان شایسته قبول دارم اما به عنوان مدیر فرهنگی قبول نداشتم. متاسفانه دوستان ما گاهی این تفکیکها را قائل نمی شوند. آن زمان من نیز تحت فشار بودم که چرا الان این حرف را می زنید. اما من به عنوان یک اصواگرا یک اصولی دارم که به آن پایبند هستم آنجا که باید حق گفته شود باید بگویم نباید تفکیک قائل باشیم متاسفانه برخی اینگونه نگاه نمیکنند. البته در هر دو جریان سیاسی این مساله وجود دارد به عنوان مثال در انتخابات گذشته میگفتند برویم به خدری رأی دهیم تا جمیری رأی نیاورد در صورتی که خدری اصلاح طلب نبود نتیجه چه شد؟ خدری رأی آورد و عملکرد آن به پای اصلاح طلبان نوشته شد از آن سو هم داریم اقای ایکس مثلا رأی می آورد به عنوان یک اصولگرا و تمام عملکرد آن به اسم اصولگرایان ثبت می شود. نمیتوانیم به درستی تفکیک کنیم نتیجه میشود این که شاهدش هستیم.
با توجه به همه این مسأله بحثها که خود شما مطرح کردهاید و اینکه برخی نمیتوانند در نقدهایشان تفکیک درستی انجام دهند، میشود انتظار داشت در چند ماه آینده به اجماع برسند؟ بالاخره در هر چهار حوزه استان نیاز است إجماعی شکل بگیرد؟
ببینید هر چه جلو تر برویم در ساز و کار انتخابات شرایط قطعا متفاوت میشود در میان اصولگرایان اجماع شکل میگیرد شاید برای مثال دو نفر که نقدیهایی به هم دارند از جان و دل، روستا به روستا برای هم کار نکنند ولی علیه هم نیز کاری نمیکنند گزینه ای هم علیه هم معرفی نمیکنند. البته در راس هم شاهد خواهیم بود که بگو مگوها کمتر می شود. حال یا قدرتشان را اعمال میکنند و یا به مصلحت جریان فکری خود فیتله را پایین میکشند. من به آینده کمی خوشبین هستم. شاید صد در صد نشود ولی اجماع صورت می گیرد .
مریم خویینی | "نواصولگرایی چه حرف تازهای دارد؟" این سوالی است که در پایان یک گفتوگو یا بهتر است بگویم بگو مگوی درون گروهی اصولگرایان مطرح میشود. بحث و جدل های که به نوعی زنگ انتخابات مجلس آینده را به صدا در آورده است و نشان میدهد که اصولگرایان ( چه اصولگرایان سنتی و چه تحولخواهان) خود را برای رقابتی سخت آماده کردهاند. چرا که هر کدام از این گروه اصولگرا، تلاش میکنند در نهایت بر روی کاندیدای مورد نظر خود اجماع شود. برخی معتقد هستند ریشه این بحث ها به ساز و کار انتخاباتی که در دوره قبل از سوی این جریان فکری اتخاذ شد، برمیگردد. برخی نیز معتقد هستند اصولگرایان خود را پیروز انتخابات آینده میدانند همین مساله باعث غره شدن آنها شده است.
گفتنی است بحث و جدل های درون گروهی مختص به یک جریان فکری نیست در انتخاباتهای گذشته شاهد بگو مگوها میان اصولگریان و همچنین اصلاح طلبان بودهایم آنچه که متفاوت است برخورد نیرو های این دو جریان فکری ریشه دار با منتقدین درون گروهی خود است. یکی رفیق منتقد خود را دیگر وارد بازی های سیاسی نمیکند، دیگری رفیق منتقد خود را به نوعی طرد میکند! برای شافتر شدن این موضوع چند تن از نیرو های اصولگرا را به یک مناظره مطبوعاتی دعوت کردهایم مناظره ای که البته بسیاری از نیروهای اصولگرا به دلیل نگرانی از تشدید شدن بگو مگوهای درون گروهی، آن را رد کردند و در نهایت ما تنها میزبان یکی از چهرههای جوان اصولگرا در تحریریه پیام عسلویه بودیم. محمد حیدری از جوانان اصولگرای استان بوشهر در این گفتگو تلاش کرد منعکس کننده حرفهای تازه نواصولگرایان باشد و هم به نوعی احترام اصولگرایان سنتی را حفظ کند. آنچه در ادامه متن می آید پرسش و پاسخی که میان من و او مطرح شده است.
دلیل بگو مگوهای اصولگرایان و نو اصولگرایان را در چه می بینید؟
همیشه مقابل تغییر، چه تغییر رویکرد و چه تغییر ساختار مقاومت وجود داشته است . به نظر من بخشی از این بحثها به خصوص در سطوح پایینتر دلیل مقاومت در مقابل تغییر است. با این حال در رویکرد چه اصولگرا چه نو اصولگرا چیزی ندیده ام که بگویم این دو تفاوت دارند. به گمان من در نهایت می خواهند رویکردشان در عرصه اجتماع یا انتخابات تغییر کند. این مسأله چیز جدیدی نیست سابق بر این هم وجود داشته است.
فکر نمیکنید مصاحبه اخیر قالیباف بیشتر به این بحثها دامن زده باشد؟ شاهد واکنش بسیاری حتی میان جوانان اصولگرا بوشهری بودهایم. دوستانی در بوشهر تلاش کردند با جمع آوری امضا بحث جوانگرایی را مطرح کنند؟
ببینید در پاسخ به شما دو مقوله نو اصولگرایی و جوانگرایی مورد توجه قرار میگیرد
این دو با یکدیگر تفاوت دارند؟
بله، نو اصولگرایان ،جوانان را محور قرار دادهاند تا بگویند ما با اصولگرایان سنتی تفاوت داریم با جریانی که بیش از این بوده تفاوت داریم
به چه دلیل میخواهند بگویند که ما تفاوت داریم ؟
بیشتر بر میگردد به نحوه ورود به انتخابات گذشته. نحوه بستن لیستها و نقدهای که مطرح شد. حال نکتهای که وجود دارد باید سابقه کسانی که از جوانان دم میزنند بررسی کنیم باید ببینیم نوع رویکرد شان در قبال جوانان و استفاده از این پتانسیل چگونه بوده. در حال حاضر هر کسی میتواند از جوانان دم بزند و سخن بگوید اما اینکه چقدر توانسته از این نیرو استفاده کند مهم است. این مسال را هم یادآوری کنم که در جریان فکری اصولگرایان همیشه میل به جوانان بوده. در گذشته ورود علی لاریجانی و قالیباف در انتخابات سال 84 به نوعی جوانگرایی بود، اصولگرایان تحولخواه از اصولگرایان سنتی جدا میشوند و حتی طیفی دیگر از اصولگرایان میگویند ما دنبال نیروی جوانتر هستیم و به احمدینژاد میرسند و به او رای میدهند.
اکنون حرف نو این نو اصولگرایان چیست ؟
نیروی جوان میخواهیم. نیروی جوان قوه محرک کشور است.
لیدرهای بزرگ اصولگرایان مثل آیت الله مصباح یزدی و ... جوان نیستند اینها چه می شوند؟
برخی از بزرگان اصولگرا به عنوان مثال مرحوم آیت الله مهدوی کنی علیرغم کهولت سن اما همراه جوانان بود این را میتوان از رویکردی که در دانشگاه امام صادق اتخاذ کرده بود فهمید. کواکبیان و همچنین آقای آشنا بالاخره تحصیل کرده دانشگاه امام صادق هستند. اما برخی دیگر از بزرگان به جز آیت الله مصباح یزدی به جوانگرایی فکر هم نمیکردند.
بر گردیم به ابتدای صحبتهای خودمان. همانطور که خود شما اشاره کردید، نزدیک به انتخابات زمزمههای انتخاباتی که مطرح میشود به عبارتی زنگ انتخابات که نواخته می شود، در هر دو جریان فکری بگو مگوهای نیز شکل میگرد. در انتخابات گذشته عملکرد جمنا با انتقاداتی همراه بود .به نظر شما همان نقدها باعث نشده که بحث میان اصولگرایان و نو اصولگرایان گسترش پیدا کند؟
ببینید مسالهی که در انتخابات وجود دارد، دو نیرو حضور دارند یک گروهی که در راس نشستهاند و تصمیم میگیرند، گروهی که خواهان مطالبات کف جامعه هستند .آنها کف میدان هستند فعال هستند و برای تحقق خواستههای جریان فکری خود میدوند و در فضای متفاوت با کسانی که در راس نشستهاند، قرار دارند. در گذشته آقایان جلیلی و قالیباف هم معترض جمنا بودند. هر چند کسی که تهران نشسته در راس نشسته است میگوید جمنا تجربه موفقی بوده.
اگر موفق بوده چرا اسمش رو تغییر دادند؟
می خواهند همان کف میدانیها راگول بزنند. نگاه کنید .بررسی کنید می بیند همان است با همان رویکرد احتمالا فقط الان جمنا شده شاجا! این در حالی است که معادلات کف چیز دیگری می گوید، این بگو مگوها بخشی به خاطر تفاوت این کف میدان با راس است. کف میدان میپرسد من چرا باید به گزینه شاجا تن بدهم در حالی که از نظر من که در استان بوشهر ساکن هستم این گزینه مطلوب نیست برای حضور در انتخابات چرا باید به بازی اینها تن بدهم در حالی که شناخت من از افراد خیلی بیشتر از کسانی است که در تهران نشستهاند. اجازه بدهید یک مثال بزنم مقام معظم رهبری ما اینقدر تاکید بر استفاده از نیروی جوان دارند اما در استان ما پیرمردها نشستند میگویند از جوان استفاده کنید! این صحیح نیست به نظر من درستش این است تو بروی کنار و جوان بیاید کار کند. بر همین اساس بخشی از بحثها و جدلها به خاطر مقاومت در برابر تغییر و بخشی هم به خاطر مقاومت پیرمردها است.
شما صحبت از جوانگرایی کردهاید و دیدگاه رهبری را هم مطرح کردهاید. در همین حال برخی از دوستان اصولگرا هم میگویند رهبری خود فرمانده سپاه را که منصوب کردهاند چندان جوان نبوده بالاخره تجربه هم باید باشد نظر شما چیست ؟
اجازه بدهید، نمی شود مصداقی سر این مساله بحث و گفتوگو کرد حالا که صحبت از جوان می شود این نیست که حتما شخص مورد نظر زیر سی سال باشد. از سوی دیگر فضایی که در سپاه پاسداران حاکم است کاملا متفاوت است.
بر میگردیم بر سر موضوع بحث خودمان، همانطور که در ابتدای گفتوگو مطرح کردهایم بحثها ، جدلها در هر دو جریان فکری اصلاح طلب و اصولگرا وجود داشته اما برخوردها متفاوت است به عنوان مثال بحث بین کارگزارانیها و مشارکتیها وجود داشته با این حال هر کدام به قدرت برسند مراودات شخصی و اجتماعی خود را با یکدیگر قطع نمیکنند. اما دیگری را وارد بازی نمیکنند. برخورد اصولگرایان با انتقادات درون گروهی بسیار متفاوت است. مراودات خود را قطع می کنند و از سوی دیگر منتقد خود را دیگر حتی حزب الهی و انقلابی هم نمیدانند چرا؟
بخشی از اتفاقات در فضای کوچک به آدمها وابسته است. شمایک اصولگرا در تهران باشید منتقد خود سپاه هم حتی باشید ممکن است در مجموعه سپاه با شما هم کار کنند .دیدشان، فکرشان باز تر از این حرف هاست که به خاطر یک اختلاف کوچک کسی را طرد کنند. اما در استان بوشهر که همه را با دو واسطه میشناسیم کمی فرق میکند. حالا در این فضا میخواهیم کار سیاسی هم بکنیم مثال من نام خودم را می آورم محمد حیدری و آقای إیکس می خواهند فعالیت سیاسی انجام دهند تهران میگوید (اقای ایکس) از سوی دیگر محمد حیدری میگوید من که آقای ایکس را از دو سالگی می شناسم اصلا مال این حرف ها نیست. به عبارتی می توان حتی ریشه بسیاری از این بگو مگو ها اول روی شناخت های زیاد از یک سوی دیگر همچنین بلد نبودن کار تیمی و تشکیلاتی است.
من نمی خواهم اسم بیاورم یکی از دوستان اصولگرا مطلبی را در اینستاگرام منتشر کرده بودند بسیاری از همفکرهای ایشان با او برخورد میکنند حتی به دیگر دوستان خود میگویند اگر او را تأیید کردهاید شما هم حزب الهی نیستید! این هم از شناخت زیاد است، چرا برخورد ها اینقدر شدید است؟
یک مثال می زنم در بحث یکی از مسئولان فرهنگی اصولگرا ، جریان اصولگرا چقدر حامی ایشان بودند؟ بهشدت حامی بودند . همان موقع پیج اینستاگرام من را چک می کردید بشدت منتقد ایشان بودم چرا که من ایشان را به عنوان انسان شایسته قبول دارم اما به عنوان مدیر فرهنگی قبول نداشتم. متاسفانه دوستان ما گاهی این تفکیکها را قائل نمی شوند. آن زمان من نیز تحت فشار بودم که چرا الان این حرف را می زنید. اما من به عنوان یک اصواگرا یک اصولی دارم که به آن پایبند هستم آنجا که باید حق گفته شود باید بگویم نباید تفکیک قائل باشیم متاسفانه برخی اینگونه نگاه نمیکنند. البته در هر دو جریان سیاسی این مساله وجود دارد به عنوان مثال در انتخابات گذشته میگفتند برویم به خدری رأی دهیم تا جمیری رأی نیاورد در صورتی که خدری اصلاح طلب نبود نتیجه چه شد؟ خدری رأی آورد و عملکرد آن به پای اصلاح طلبان نوشته شد از آن سو هم داریم اقای ایکس مثلا رأی می آورد به عنوان یک اصولگرا و تمام عملکرد آن به اسم اصولگرایان ثبت می شود. نمیتوانیم به درستی تفکیک کنیم نتیجه میشود این که شاهدش هستیم.
با توجه به همه این مسأله بحثها که خود شما مطرح کردهاید و اینکه برخی نمیتوانند در نقدهایشان تفکیک درستی انجام دهند، میشود انتظار داشت در چند ماه آینده به اجماع برسند؟ بالاخره در هر چهار حوزه استان نیاز است إجماعی شکل بگیرد؟
ببینید هر چه جلو تر برویم در ساز و کار انتخابات شرایط قطعا متفاوت میشود در میان اصولگرایان اجماع شکل میگیرد شاید برای مثال دو نفر که نقدیهایی به هم دارند از جان و دل، روستا به روستا برای هم کار نکنند ولی علیه هم نیز کاری نمیکنند گزینه ای هم علیه هم معرفی نمیکنند. البته در راس هم شاهد خواهیم بود که بگو مگوها کمتر می شود. حال یا قدرتشان را اعمال میکنند و یا به مصلحت جریان فکری خود فیتله را پایین میکشند. من به آینده کمی خوشبین هستم. شاید صد در صد نشود ولی اجماع صورت می گیرد .
مریم خویینی | "نواصولگرایی چه حرف تازهای دارد؟" این سوالی است که در پایان یک گفتوگو یا بهتر است بگویم بگو مگوی درون گروهی اصولگرایان مطرح میشود. بحث و جدل های که به نوعی زنگ انتخابات مجلس آینده را به صدا در آورده است و نشان میدهد که اصولگرایان ( چه اصولگرایان سنتی و چه تحولخواهان) خود را برای رقابتی سخت آماده کردهاند. چرا که هر کدام از این گروه اصولگرا، تلاش میکنند در نهایت بر روی کاندیدای مورد نظر خود اجماع شود. برخی معتقد هستند ریشه این بحث ها به ساز و کار انتخاباتی که در دوره قبل از سوی این جریان فکری اتخاذ شد، برمیگردد. برخی نیز معتقد هستند اصولگرایان خود را پیروز انتخابات آینده میدانند همین مساله باعث غره شدن آنها شده است.
گفتنی است بحث و جدل های درون گروهی مختص به یک جریان فکری نیست در انتخاباتهای گذشته شاهد بگو مگوها میان اصولگریان و همچنین اصلاح طلبان بودهایم آنچه که متفاوت است برخورد نیرو های این دو جریان فکری ریشه دار با منتقدین درون گروهی خود است. یکی رفیق منتقد خود را دیگر وارد بازی های سیاسی نمیکند، دیگری رفیق منتقد خود را به نوعی طرد میکند! برای شافتر شدن این موضوع چند تن از نیرو های اصولگرا را به یک مناظره مطبوعاتی دعوت کردهایم مناظره ای که البته بسیاری از نیروهای اصولگرا به دلیل نگرانی از تشدید شدن بگو مگوهای درون گروهی، آن را رد کردند و در نهایت ما تنها میزبان یکی از چهرههای جوان اصولگرا در تحریریه پیام عسلویه بودیم. محمد حیدری از جوانان اصولگرای استان بوشهر در این گفتگو تلاش کرد منعکس کننده حرفهای تازه نواصولگرایان باشد و هم به نوعی احترام اصولگرایان سنتی را حفظ کند. آنچه در ادامه متن می آید پرسش و پاسخی که میان من و او مطرح شده است.
دلیل بگو مگوهای اصولگرایان و نو اصولگرایان را در چه می بینید؟
همیشه مقابل تغییر، چه تغییر رویکرد و چه تغییر ساختار مقاومت وجود داشته است . به نظر من بخشی از این بحثها به خصوص در سطوح پایینتر دلیل مقاومت در مقابل تغییر است. با این حال در رویکرد چه اصولگرا چه نو اصولگرا چیزی ندیده ام که بگویم این دو تفاوت دارند. به گمان من در نهایت می خواهند رویکردشان در عرصه اجتماع یا انتخابات تغییر کند. این مسأله چیز جدیدی نیست سابق بر این هم وجود داشته است.
فکر نمیکنید مصاحبه اخیر قالیباف بیشتر به این بحثها دامن زده باشد؟ شاهد واکنش بسیاری حتی میان جوانان اصولگرا بوشهری بودهایم. دوستانی در بوشهر تلاش کردند با جمع آوری امضا بحث جوانگرایی را مطرح کنند؟
ببینید در پاسخ به شما دو مقوله نو اصولگرایی و جوانگرایی مورد توجه قرار میگیرد
این دو با یکدیگر تفاوت دارند؟
بله، نو اصولگرایان ،جوانان را محور قرار دادهاند تا بگویند ما با اصولگرایان سنتی تفاوت داریم با جریانی که بیش از این بوده تفاوت داریم
به چه دلیل میخواهند بگویند که ما تفاوت داریم ؟
بیشتر بر میگردد به نحوه ورود به انتخابات گذشته. نحوه بستن لیستها و نقدهای که مطرح شد. حال نکتهای که وجود دارد باید سابقه کسانی که از جوانان دم میزنند بررسی کنیم باید ببینیم نوع رویکرد شان در قبال جوانان و استفاده از این پتانسیل چگونه بوده. در حال حاضر هر کسی میتواند از جوانان دم بزند و سخن بگوید اما اینکه چقدر توانسته از این نیرو استفاده کند مهم است. این مسال را هم یادآوری کنم که در جریان فکری اصولگرایان همیشه میل به جوانان بوده. در گذشته ورود علی لاریجانی و قالیباف در انتخابات سال 84 به نوعی جوانگرایی بود، اصولگرایان تحولخواه از اصولگرایان سنتی جدا میشوند و حتی طیفی دیگر از اصولگرایان میگویند ما دنبال نیروی جوانتر هستیم و به احمدینژاد میرسند و به او رای میدهند.
اکنون حرف نو این نو اصولگرایان چیست ؟
نیروی جوان میخواهیم. نیروی جوان قوه محرک کشور است.
لیدرهای بزرگ اصولگرایان مثل آیت الله مصباح یزدی و ... جوان نیستند اینها چه می شوند؟
برخی از بزرگان اصولگرا به عنوان مثال مرحوم آیت الله مهدوی کنی علیرغم کهولت سن اما همراه جوانان بود این را میتوان از رویکردی که در دانشگاه امام صادق اتخاذ کرده بود فهمید. کواکبیان و همچنین آقای آشنا بالاخره تحصیل کرده دانشگاه امام صادق هستند. اما برخی دیگر از بزرگان به جز آیت الله مصباح یزدی به جوانگرایی فکر هم نمیکردند.
بر گردیم به ابتدای صحبتهای خودمان. همانطور که خود شما اشاره کردید، نزدیک به انتخابات زمزمههای انتخاباتی که مطرح میشود به عبارتی زنگ انتخابات که نواخته می شود، در هر دو جریان فکری بگو مگوهای نیز شکل میگرد. در انتخابات گذشته عملکرد جمنا با انتقاداتی همراه بود .به نظر شما همان نقدها باعث نشده که بحث میان اصولگرایان و نو اصولگرایان گسترش پیدا کند؟
ببینید مسالهی که در انتخابات وجود دارد، دو نیرو حضور دارند یک گروهی که در راس نشستهاند و تصمیم میگیرند، گروهی که خواهان مطالبات کف جامعه هستند .آنها کف میدان هستند فعال هستند و برای تحقق خواستههای جریان فکری خود میدوند و در فضای متفاوت با کسانی که در راس نشستهاند، قرار دارند. در گذشته آقایان جلیلی و قالیباف هم معترض جمنا بودند. هر چند کسی که تهران نشسته در راس نشسته است میگوید جمنا تجربه موفقی بوده.
اگر موفق بوده چرا اسمش رو تغییر دادند؟
می خواهند همان کف میدانیها راگول بزنند. نگاه کنید .بررسی کنید می بیند همان است با همان رویکرد احتمالا فقط الان جمنا شده شاجا! این در حالی است که معادلات کف چیز دیگری می گوید، این بگو مگوها بخشی به خاطر تفاوت این کف میدان با راس است. کف میدان میپرسد من چرا باید به گزینه شاجا تن بدهم در حالی که از نظر من که در استان بوشهر ساکن هستم این گزینه مطلوب نیست برای حضور در انتخابات چرا باید به بازی اینها تن بدهم در حالی که شناخت من از افراد خیلی بیشتر از کسانی است که در تهران نشستهاند. اجازه بدهید یک مثال بزنم مقام معظم رهبری ما اینقدر تاکید بر استفاده از نیروی جوان دارند اما در استان ما پیرمردها نشستند میگویند از جوان استفاده کنید! این صحیح نیست به نظر من درستش این است تو بروی کنار و جوان بیاید کار کند. بر همین اساس بخشی از بحثها و جدلها به خاطر مقاومت در برابر تغییر و بخشی هم به خاطر مقاومت پیرمردها است.
شما صحبت از جوانگرایی کردهاید و دیدگاه رهبری را هم مطرح کردهاید. در همین حال برخی از دوستان اصولگرا هم میگویند رهبری خود فرمانده سپاه را که منصوب کردهاند چندان جوان نبوده بالاخره تجربه هم باید باشد نظر شما چیست ؟
اجازه بدهید، نمی شود مصداقی سر این مساله بحث و گفتوگو کرد حالا که صحبت از جوان می شود این نیست که حتما شخص مورد نظر زیر سی سال باشد. از سوی دیگر فضایی که در سپاه پاسداران حاکم است کاملا متفاوت است.
بر میگردیم بر سر موضوع بحث خودمان، همانطور که در ابتدای گفتوگو مطرح کردهایم بحثها ، جدلها در هر دو جریان فکری اصلاح طلب و اصولگرا وجود داشته اما برخوردها متفاوت است به عنوان مثال بحث بین کارگزارانیها و مشارکتیها وجود داشته با این حال هر کدام به قدرت برسند مراودات شخصی و اجتماعی خود را با یکدیگر قطع نمیکنند. اما دیگری را وارد بازی نمیکنند. برخورد اصولگرایان با انتقادات درون گروهی بسیار متفاوت است. مراودات خود را قطع می کنند و از سوی دیگر منتقد خود را دیگر حتی حزب الهی و انقلابی هم نمیدانند چرا؟
بخشی از اتفاقات در فضای کوچک به آدمها وابسته است. شمایک اصولگرا در تهران باشید منتقد خود سپاه هم حتی باشید ممکن است در مجموعه سپاه با شما هم کار کنند .دیدشان، فکرشان باز تر از این حرف هاست که به خاطر یک اختلاف کوچک کسی را طرد کنند. اما در استان بوشهر که همه را با دو واسطه میشناسیم کمی فرق میکند. حالا در این فضا میخواهیم کار سیاسی هم بکنیم مثال من نام خودم را می آورم محمد حیدری و آقای إیکس می خواهند فعالیت سیاسی انجام دهند تهران میگوید (اقای ایکس) از سوی دیگر محمد حیدری میگوید من که آقای ایکس را از دو سالگی می شناسم اصلا مال این حرف ها نیست. به عبارتی می توان حتی ریشه بسیاری از این بگو مگو ها اول روی شناخت های زیاد از یک سوی دیگر همچنین بلد نبودن کار تیمی و تشکیلاتی است.
من نمی خواهم اسم بیاورم یکی از دوستان اصولگرا مطلبی را در اینستاگرام منتشر کرده بودند بسیاری از همفکرهای ایشان با او برخورد میکنند حتی به دیگر دوستان خود میگویند اگر او را تأیید کردهاید شما هم حزب الهی نیستید! این هم از شناخت زیاد است، چرا برخورد ها اینقدر شدید است؟
یک مثال می زنم در بحث یکی از مسئولان فرهنگی اصولگرا ، جریان اصولگرا چقدر حامی ایشان بودند؟ بهشدت حامی بودند . همان موقع پیج اینستاگرام من را چک می کردید بشدت منتقد ایشان بودم چرا که من ایشان را به عنوان انسان شایسته قبول دارم اما به عنوان مدیر فرهنگی قبول نداشتم. متاسفانه دوستان ما گاهی این تفکیکها را قائل نمی شوند. آن زمان من نیز تحت فشار بودم که چرا الان این حرف را می زنید. اما من به عنوان یک اصواگرا یک اصولی دارم که به آن پایبند هستم آنجا که باید حق گفته شود باید بگویم نباید تفکیک قائل باشیم متاسفانه برخی اینگونه نگاه نمیکنند. البته در هر دو جریان سیاسی این مساله وجود دارد به عنوان مثال در انتخابات گذشته میگفتند برویم به خدری رأی دهیم تا جمیری رأی نیاورد در صورتی که خدری اصلاح طلب نبود نتیجه چه شد؟ خدری رأی آورد و عملکرد آن به پای اصلاح طلبان نوشته شد از آن سو هم داریم اقای ایکس مثلا رأی می آورد به عنوان یک اصولگرا و تمام عملکرد آن به اسم اصولگرایان ثبت می شود. نمیتوانیم به درستی تفکیک کنیم نتیجه میشود این که شاهدش هستیم.
با توجه به همه این مسأله بحثها که خود شما مطرح کردهاید و اینکه برخی نمیتوانند در نقدهایشان تفکیک درستی انجام دهند، میشود انتظار داشت در چند ماه آینده به اجماع برسند؟ بالاخره در هر چهار حوزه استان نیاز است إجماعی شکل بگیرد؟
ببینید هر چه جلو تر برویم در ساز و کار انتخابات شرایط قطعا متفاوت میشود در میان اصولگرایان اجماع شکل میگیرد شاید برای مثال دو نفر که نقدیهایی به هم دارند از جان و دل، روستا به روستا برای هم کار نکنند ولی علیه هم نیز کاری نمیکنند گزینه ای هم علیه هم معرفی نمیکنند. البته در راس هم شاهد خواهیم بود که بگو مگوها کمتر می شود. حال یا قدرتشان را اعمال میکنند و یا به مصلحت جریان فکری خود فیتله را پایین میکشند. من به آینده کمی خوشبین هستم. شاید صد در صد نشود ولی اجماع صورت می گیرد .
مریم خویینی | "نواصولگرایی چه حرف تازهای دارد؟" این سوالی است که در پایان یک گفتوگو یا بهتر است بگویم بگو مگوی درون گروهی اصولگرایان مطرح میشود. بحث و جدل های که به نوعی زنگ انتخابات مجلس آینده را به صدا در آورده است و نشان میدهد که اصولگرایان ( چه اصولگرایان سنتی و چه تحولخواهان) خود را برای رقابتی سخت آماده کردهاند. چرا که هر کدام از این گروه اصولگرا، تلاش میکنند در نهایت بر روی کاندیدای مورد نظر خود اجماع شود. برخی معتقد هستند ریشه این بحث ها به ساز و کار انتخاباتی که در دوره قبل از سوی این جریان فکری اتخاذ شد، برمیگردد. برخی نیز معتقد هستند اصولگرایان خود را پیروز انتخابات آینده میدانند همین مساله باعث غره شدن آنها شده است.
گفتنی است بحث و جدل های درون گروهی مختص به یک جریان فکری نیست در انتخاباتهای گذشته شاهد بگو مگوها میان اصولگریان و همچنین اصلاح طلبان بودهایم آنچه که متفاوت است برخورد نیرو های این دو جریان فکری ریشه دار با منتقدین درون گروهی خود است. یکی رفیق منتقد خود را دیگر وارد بازی های سیاسی نمیکند، دیگری رفیق منتقد خود را به نوعی طرد میکند! برای شافتر شدن این موضوع چند تن از نیرو های اصولگرا را به یک مناظره مطبوعاتی دعوت کردهایم مناظره ای که البته بسیاری از نیروهای اصولگرا به دلیل نگرانی از تشدید شدن بگو مگوهای درون گروهی، آن را رد کردند و در نهایت ما تنها میزبان یکی از چهرههای جوان اصولگرا در تحریریه پیام عسلویه بودیم. محمد حیدری از جوانان اصولگرای استان بوشهر در این گفتگو تلاش کرد منعکس کننده حرفهای تازه نواصولگرایان باشد و هم به نوعی احترام اصولگرایان سنتی را حفظ کند. آنچه در ادامه متن می آید پرسش و پاسخی که میان من و او مطرح شده است.
دلیل بگو مگوهای اصولگرایان و نو اصولگرایان را در چه می بینید؟
همیشه مقابل تغییر، چه تغییر رویکرد و چه تغییر ساختار مقاومت وجود داشته است . به نظر من بخشی از این بحثها به خصوص در سطوح پایینتر دلیل مقاومت در مقابل تغییر است. با این حال در رویکرد چه اصولگرا چه نو اصولگرا چیزی ندیده ام که بگویم این دو تفاوت دارند. به گمان من در نهایت می خواهند رویکردشان در عرصه اجتماع یا انتخابات تغییر کند. این مسأله چیز جدیدی نیست سابق بر این هم وجود داشته است.
فکر نمیکنید مصاحبه اخیر قالیباف بیشتر به این بحثها دامن زده باشد؟ شاهد واکنش بسیاری حتی میان جوانان اصولگرا بوشهری بودهایم. دوستانی در بوشهر تلاش کردند با جمع آوری امضا بحث جوانگرایی را مطرح کنند؟
ببینید در پاسخ به شما دو مقوله نو اصولگرایی و جوانگرایی مورد توجه قرار میگیرد
این دو با یکدیگر تفاوت دارند؟
بله، نو اصولگرایان ،جوانان را محور قرار دادهاند تا بگویند ما با اصولگرایان سنتی تفاوت داریم با جریانی که بیش از این بوده تفاوت داریم
به چه دلیل میخواهند بگویند که ما تفاوت داریم ؟
بیشتر بر میگردد به نحوه ورود به انتخابات گذشته. نحوه بستن لیستها و نقدهای که مطرح شد. حال نکتهای که وجود دارد باید سابقه کسانی که از جوانان دم میزنند بررسی کنیم باید ببینیم نوع رویکرد شان در قبال جوانان و استفاده از این پتانسیل چگونه بوده. در حال حاضر هر کسی میتواند از جوانان دم بزند و سخن بگوید اما اینکه چقدر توانسته از این نیرو استفاده کند مهم است. این مسال را هم یادآوری کنم که در جریان فکری اصولگرایان همیشه میل به جوانان بوده. در گذشته ورود علی لاریجانی و قالیباف در انتخابات سال 84 به نوعی جوانگرایی بود، اصولگرایان تحولخواه از اصولگرایان سنتی جدا میشوند و حتی طیفی دیگر از اصولگرایان میگویند ما دنبال نیروی جوانتر هستیم و به احمدینژاد میرسند و به او رای میدهند.
اکنون حرف نو این نو اصولگرایان چیست ؟
نیروی جوان میخواهیم. نیروی جوان قوه محرک کشور است.
لیدرهای بزرگ اصولگرایان مثل آیت الله مصباح یزدی و ... جوان نیستند اینها چه می شوند؟
برخی از بزرگان اصولگرا به عنوان مثال مرحوم آیت الله مهدوی کنی علیرغم کهولت سن اما همراه جوانان بود این را میتوان از رویکردی که در دانشگاه امام صادق اتخاذ کرده بود فهمید. کواکبیان و همچنین آقای آشنا بالاخره تحصیل کرده دانشگاه امام صادق هستند. اما برخی دیگر از بزرگان به جز آیت الله مصباح یزدی به جوانگرایی فکر هم نمیکردند.
بر گردیم به ابتدای صحبتهای خودمان. همانطور که خود شما اشاره کردید، نزدیک به انتخابات زمزمههای انتخاباتی که مطرح میشود به عبارتی زنگ انتخابات که نواخته می شود، در هر دو جریان فکری بگو مگوهای نیز شکل میگرد. در انتخابات گذشته عملکرد جمنا با انتقاداتی همراه بود .به نظر شما همان نقدها باعث نشده که بحث میان اصولگرایان و نو اصولگرایان گسترش پیدا کند؟
ببینید مسالهی که در انتخابات وجود دارد، دو نیرو حضور دارند یک گروهی که در راس نشستهاند و تصمیم میگیرند، گروهی که خواهان مطالبات کف جامعه هستند .آنها کف میدان هستند فعال هستند و برای تحقق خواستههای جریان فکری خود میدوند و در فضای متفاوت با کسانی که در راس نشستهاند، قرار دارند. در گذشته آقایان جلیلی و قالیباف هم معترض جمنا بودند. هر چند کسی که تهران نشسته در راس نشسته است میگوید جمنا تجربه موفقی بوده.
اگر موفق بوده چرا اسمش رو تغییر دادند؟
می خواهند همان کف میدانیها راگول بزنند. نگاه کنید .بررسی کنید می بیند همان است با همان رویکرد احتمالا فقط الان جمنا شده شاجا! این در حالی است که معادلات کف چیز دیگری می گوید، این بگو مگوها بخشی به خاطر تفاوت این کف میدان با راس است. کف میدان میپرسد من چرا باید به گزینه شاجا تن بدهم در حالی که از نظر من که در استان بوشهر ساکن هستم این گزینه مطلوب نیست برای حضور در انتخابات چرا باید به بازی اینها تن بدهم در حالی که شناخت من از افراد خیلی بیشتر از کسانی است که در تهران نشستهاند. اجازه بدهید یک مثال بزنم مقام معظم رهبری ما اینقدر تاکید بر استفاده از نیروی جوان دارند اما در استان ما پیرمردها نشستند میگویند از جوان استفاده کنید! این صحیح نیست به نظر من درستش این است تو بروی کنار و جوان بیاید کار کند. بر همین اساس بخشی از بحثها و جدلها به خاطر مقاومت در برابر تغییر و بخشی هم به خاطر مقاومت پیرمردها است.
شما صحبت از جوانگرایی کردهاید و دیدگاه رهبری را هم مطرح کردهاید. در همین حال برخی از دوستان اصولگرا هم میگویند رهبری خود فرمانده سپاه را که منصوب کردهاند چندان جوان نبوده بالاخره تجربه هم باید باشد نظر شما چیست ؟
اجازه بدهید، نمی شود مصداقی سر این مساله بحث و گفتوگو کرد حالا که صحبت از جوان می شود این نیست که حتما شخص مورد نظر زیر سی سال باشد. از سوی دیگر فضایی که در سپاه پاسداران حاکم است کاملا متفاوت است.
بر میگردیم بر سر موضوع بحث خودمان، همانطور که در ابتدای گفتوگو مطرح کردهایم بحثها ، جدلها در هر دو جریان فکری اصلاح طلب و اصولگرا وجود داشته اما برخوردها متفاوت است به عنوان مثال بحث بین کارگزارانیها و مشارکتیها وجود داشته با این حال هر کدام به قدرت برسند مراودات شخصی و اجتماعی خود را با یکدیگر قطع نمیکنند. اما دیگری را وارد بازی نمیکنند. برخورد اصولگرایان با انتقادات درون گروهی بسیار متفاوت است. مراودات خود را قطع می کنند و از سوی دیگر منتقد خود را دیگر حتی حزب الهی و انقلابی هم نمیدانند چرا؟
بخشی از اتفاقات در فضای کوچک به آدمها وابسته است. شمایک اصولگرا در تهران باشید منتقد خود سپاه هم حتی باشید ممکن است در مجموعه سپاه با شما هم کار کنند .دیدشان، فکرشان باز تر از این حرف هاست که به خاطر یک اختلاف کوچک کسی را طرد کنند. اما در استان بوشهر که همه را با دو واسطه میشناسیم کمی فرق میکند. حالا در این فضا میخواهیم کار سیاسی هم بکنیم مثال من نام خودم را می آورم محمد حیدری و آقای إیکس می خواهند فعالیت سیاسی انجام دهند تهران میگوید (اقای ایکس) از سوی دیگر محمد حیدری میگوید من که آقای ایکس را از دو سالگی می شناسم اصلا مال این حرف ها نیست. به عبارتی می توان حتی ریشه بسیاری از این بگو مگو ها اول روی شناخت های زیاد از یک سوی دیگر همچنین بلد نبودن کار تیمی و تشکیلاتی است.
من نمی خواهم اسم بیاورم یکی از دوستان اصولگرا مطلبی را در اینستاگرام منتشر کرده بودند بسیاری از همفکرهای ایشان با او برخورد میکنند حتی به دیگر دوستان خود میگویند اگر او را تأیید کردهاید شما هم حزب الهی نیستید! این هم از شناخت زیاد است، چرا برخورد ها اینقدر شدید است؟
یک مثال می زنم در بحث یکی از مسئولان فرهنگی اصولگرا ، جریان اصولگرا چقدر حامی ایشان بودند؟ بهشدت حامی بودند . همان موقع پیج اینستاگرام من را چک می کردید بشدت منتقد ایشان بودم چرا که من ایشان را به عنوان انسان شایسته قبول دارم اما به عنوان مدیر فرهنگی قبول نداشتم. متاسفانه دوستان ما گاهی این تفکیکها را قائل نمی شوند. آن زمان من نیز تحت فشار بودم که چرا الان این حرف را می زنید. اما من به عنوان یک اصواگرا یک اصولی دارم که به آن پایبند هستم آنجا که باید حق گفته شود باید بگویم نباید تفکیک قائل باشیم متاسفانه برخی اینگونه نگاه نمیکنند. البته در هر دو جریان سیاسی این مساله وجود دارد به عنوان مثال در انتخابات گذشته میگفتند برویم به خدری رأی دهیم تا جمیری رأی نیاورد در صورتی که خدری اصلاح طلب نبود نتیجه چه شد؟ خدری رأی آورد و عملکرد آن به پای اصلاح طلبان نوشته شد از آن سو هم داریم اقای ایکس مثلا رأی می آورد به عنوان یک اصولگرا و تمام عملکرد آن به اسم اصولگرایان ثبت می شود. نمیتوانیم به درستی تفکیک کنیم نتیجه میشود این که شاهدش هستیم.
با توجه به همه این مسأله بحثها که خود شما مطرح کردهاید و اینکه برخی نمیتوانند در نقدهایشان تفکیک درستی انجام دهند، میشود انتظار داشت در چند ماه آینده به اجماع برسند؟ بالاخره در هر چهار حوزه استان نیاز است إجماعی شکل بگیرد؟
ببینید هر چه جلو تر برویم در ساز و کار انتخابات شرایط قطعا متفاوت میشود در میان اصولگرایان اجماع شکل میگیرد شاید برای مثال دو نفر که نقدیهایی به هم دارند از جان و دل، روستا به روستا برای هم کار نکنند ولی علیه هم نیز کاری نمیکنند گزینه ای هم علیه هم معرفی نمیکنند. البته در راس هم شاهد خواهیم بود که بگو مگوها کمتر می شود. حال یا قدرتشان را اعمال میکنند و یا به مصلحت جریان فکری خود فیتله را پایین میکشند. من به آینده کمی خوشبین هستم. شاید صد در صد نشود ولی اجماع صورت می گیرد .
lمنبع : پیام عسلویه
لینک مطلب: | http://booshehriha.ir/News/61619.html |