عبدالحمید دشتی فرد معروف به ناخدا از نوحه خوانهای جنوب ایران است که کار خود را در کوچه پس کوچههای محلات شمالی شهر بوشهر آغاز کرد او در دههی شصت با همراهی
بوشهری ها / عبدالحمید دشتی فرد معروف به ناخدا از نوحه خوانهای جنوب ایران است که کار خود را در کوچه پس کوچههای محلات شمالی شهر بوشهر آغاز کرد او در دههی شصت با همراهی و همکاری شخصیتیهای مذهبی و فرهیخته آن دیار گام به مسیری گذاشت که تا به امروز بدون وقفه ادامه دارد.
عبدالحمید از همان ابتدا مسیری را برای خود در ترسیم اشاعهی فرهنگ حسینی انتخاب کرد که یک گام جلوتر از زمانه خویش بود
اشعاری با پیام و محتوای غنی و تفکر برانگیز، که مخاطب را همیشه وادار به یک چالش زیبا میکرد
وی هدفش آگاهی بخشی و آگاه سازی جامعهای بود که اسیر محتویات احساسی و گذرا شده و بدون تغییر در نگرش آنان به باور او این عزاداری به بیراهه خواهد رفت
از استاد مرحوم سیدجواد عینالملک گرفته تا اساتیدی چون سید محمد هاشمیفرد ، حسین گرگین ، و البته شعرای بزرگ عاشورایی همچون عمان سامانی ، غلامرضا سازگار و بسیاری دیگر از بزرگان در انتخاب اشعار عبدالحمید موثر بودند زیرا آنان نیز بسان او پیشتر و بیشتر دغدغهمند این مسیر پرتلاطم و غبارگرفته بودند و از این رو پیوند اینان بسیار متناسب و مناسب بود
عبدالحمید براستی فراتر از زمانه خویش میاندیشید و با تمام تلخ مهری ها و گاها مخالفت های افراد مختلف با انتخاب برخی اشعارش، ایستادگی جانانهای داشت و همه مصائب را به جان خرید تا که امروز جامعهی ایران نزدیک و نزدیکتر به این نوع نگرش شده و همانگونه که شاهدیم با وجود برخی از ناملایمات پیرامونی ، استفاده و همزادپنداری با اجراهای ایشان بیشتر از گذشته به چشم میخورد
از "تیغ آمد" تا "عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز" از "دوزخ سیرتان ظاهر افروز" تا "شکوهی تاریخ" از "ظهر عاشورا" تا "از سحر قصهی بیهوده مگو" از "مولا" تا "شهید راه عدالت" از "هفت دریا" تا "بشنو از نی" از "گوشواره عرش" تا "بنشین تا به تو گویم زینب" از "شهید راه عدالت" تا "گوهر ایمان حسن" از "اندر آنجا که باطل امیر است" تا "ندا آمد" از "سفر عشق" تا "عقل و عشق " و بسیاری دیگر از اشعار دارای پیام و اندیشه محور
عبدالحمید به درستی معتقد است مداح نباید بدنبال ذائقه مخاطب برود بلکه باید او را تغذیه کند.
من نیز سالها پیش این تذکر را دادهام که انچه گریبان این دستگاه را گرفته و در همین دیار نیز شاهد هستیم، بجای تاثیرگذاری بسمت تاثیرپذیری رفته ایم و بجای عزاداری بدنبال عزاسازی هستیم
و مسیر روشنگری را صرفا در پاسداشت محض آیین گره نزنیم چون غایت آن نمایشی تکراری نخواهد بود و نیاز بروز مخاطب را نباید با سلیقه مخاطب پیوند داد بلکه باید شناخت کافی داشت و هدایت کرد چون در این حالت هم تعریفِ تحریف و هم تحریفِ تعریف پیشدرآمد کارهای ما قرار خواهد گرفت که بسیار خطرناک و آسیبزاست.
به اعتقادم عبدالحمید در مسیر درست ایستاده و از هیچ کوششی در راستای تعالی فرهنگ عاشورا دریغ ننموده تا به امروز و توقع این است که دیگران نیز در همین مسیر گام بردارند
سخنم را با شعری از استاد شفیعی کدکنی به پایان میبرم:
" گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد "